از میان خلیفه های اموی، عبد الملک مروان در خونریزی و آدم کشی نمونه بود! او که شنیده بود، شمشیر پیامبر اکرم در نزد امام سجّاد(ع) به ارث مانده است ـ گاه کسانی که در باور و کردار از پیامبران و مؤمنان دورتر هستند،بیشتر سعی می کنند به ظاهر خود را شبیه آنان کنند؛ لباس آنان را بپوشند، مانندشان سخن گویند یا در خانه آنان زندگی کنند و… ـ در نامه ای از امام(ع) خواست، شمشیر پیامبر را به او بسپارد. امام سجاد نپذیرفت؛ زیرا نمی خواست وسیله دفاع از حقیقت، اجرای عدالت و کیفر مجرمان به دست آدم کشی زشت کار افتد تا با آن خودنمایی کند و فخر بفروشد! عبدالملک هم در نامه ای دیگر امام را تهدید کرد که اگر شمشیر را نفرستد، سهم ایشان را از بیت المال قطع خواهد کرد. امام(ع) نیز در پاسخ این جنایتکار مفهوم آیه های2و3سوره طلاق را این گونه یادآوری فرمود: خداوند نجات پرهیزکاران را از آنچه نمی پسندند و روزی رساندن برای آنان را از آنجا که گمان ندارند، ضمانت کرده است ».1 بلی! عبد الملک حاکمی خونریز و صاحب زندان و جلاد و تازیانه بود، تهدید او دل هر کس را می لرزاند، مگر پایه های استوارِ دلی را که خداوند صاحب خانه اش باش و مگر آن کس را که به جای پروا از این و آن، تنها از خدایش پروا نماید!
آیه بالاابتدا از تقوا می گوید و قرآن، بیش از همه،به تقوا فرمان می دهد؛ زیرا آن نتایج و آثار پرشماری دارد و این آیه دو نتیجه مهم آن را بر می شمرد . در گرفتاری ها و مشکلات آدم ها دو گونه اند؛ برخی دین و ایمانشان را فدای نجات خویش و رهایی از آنچه دوست ندارند، می کنند؛ احکام الهی را نادیده می گیرند و چه بسا که از دَرِ دوستی با خدا ناباوران درآیند. کسانی که ایمان به خداوند نزدشان عزیز و محترم نیست! در روایات آمده است:فردی از امام باقر(ع ) پرسید که موشی در کوزه ی روغن افتاده و مرده است، چه کنیم ؟ حضرت پاسخ داد: مردار موش نجس و نجس کننده است ، روغن باید به دور ریخته شود! آن فرد گفت: برای یک موش کوچک، کوزه ای روغن را دور بریزیم ؟امام فرمود: تو با این سخنت موش را کوچک نمی شماری، بلکه حکم خداوند را کوچک و سبک دانسته ای!2
بله در برابر یک اتفاق ناخواسته ـ چه ریختن کوزه ای روغن باشد و چه از دست دادن یک موقعیت شغلی خوب ـ برخی،از همه یا بخشی از دین دست بر می دارند تا از بن بست رهایی یابند.
در برابر این گروه، مؤمنانی نیز یافت می شوند که خداوند و سخنان و احکام او از هر چیزی برایشان مهم تر و خواستنی تر است. ایمان اینان را نمی توان خرید. کسانی که در خوشی و ناخوشی،همواره پروا و پرهیزگاری را پیشه خود می کنند!
هر گاه خواستی بدانی نزد خدا چه مقام و جایگاهی داری، بنگر خداوند نزد تو چه جایگاهی دارد! چنانچه خدا و ایمان به او را عزیز می شماری، تو نیز در پیشگاه او عزیز و محترم خواهی بود و اگر در هنگام آسودگی و خوشی، جانب خدا را نگه داشتی، او کریم تر از آن خواهد بود که در گرفتاری و سختی رهایت کند و دستت را نگیرد!
در یکی از کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق، حکومت برآن شد که شناسنامه و گذرنامه را با عکس زن باحجاب صادر نکند! گروهی از زنان، بدون هیچ مقاومتی و با این توجیه که گرفتن شناسنامه و گذرنامه ضرورت دارد، حجاب از سر برگرفتند. در مقابل عده ای هم فرمان خداوندشان را بر خواسته حکومت برتری دادند؛ از گرفتن شناسنامه و گذرنامه گذشتند تا حکم الهی را نقض نکنند! پس از مدتی، وقتی حکومت دید شمار این زنان مؤمن، روز به روز، بیشتر می شود، حکومت کوتاه آمد و عکس باحجاب را نیز برای صدور شناسنامه و گذرنامه پذیرفت!
خداوند، نه تنها پرهیزگار را از مشکل و گرفتاری نجات می دهد،بلکه او را از آنجا که گمان ندارد، روزی می دهد! بهترین نمونه ی این نجات و روزی، ماجرای حضرت یوسف (ع ) است. او در برابر درخواست گناه آلود زن شوهرداری مقاومت می کند و برای حفظ دین و ایمان خود، زندان را به جان می خرد. در مقابل خداوند هم،نه فقط به واسطه یک رؤیا پیامبرش را نجات می دهد،که خزانه داری مصر و سپس حکومت آن سرزمین را روزیش می کند!
رهایی و روزی یافتن انسان باتقوا، عمومیت و گسترش دارد؛خداوند بنده ی پرهیزگارش را چه در سختی های دنیا و چه در دشواری های آخرت دستگیری می کند و روزی او را هم در نیازهای مادی و هم در نیازهای معنوی وسعت می بخشد.
1. کنز الدقائق، ج 1، ص 308. 2.وسائل الشیعه، ج 1، ص 206.