ابـومـعـبـد مـقـداد بـن الاسـود ، اسم پدرش عمرو بَهْرائى است و چون اسود بن عـبـديـغوث او را تبنّى نموده معروف به مقداد بن الاسود شده است . آن بزرگوار قديم الا سـلام و از خـواصّ اصحاب سيّد اَنام و يكى از اركان اربعه و بسيار عظيم القدر و شريف المنزله است ...
ابـومـعـبـد مـقـداد بـن الاسـود ، اسم پدرش عمرو بَهْرائى است و چون اسود بن عـبـديـغوث او را تبنّى نموده معروف به مقداد بن الاسود شده است . آن بزرگوار قديم الا سـلام و از خـواصّ اصحاب سيّد اَنام و يكى از اركان اربعه و بسيار عظيم القدر و شريف المنزله است ؛ ديندارى و شجاعت او از آن افزون است كه به تحرير آيد سُنّى و شيعه در فـضـيـلت و جـلالت او هـمـداسـتانند. از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم روايت كرده اند كه فرمود خداوند تعالى مرا به محبّت چهار تن امر فرموده و فرموده كه ايشان را دوسـت بـدارم ، گفتند: ايشان كيستند؟ فرمود: على عليه السّلام و مقداد و سلمان و ابوذر رضوان اللّه عليهم اجمعين . و ضُباعة بنت زبيربن عبدالمطّلب كه دختر عـمـوى رسـول خـدا بـاشـد زوجـه او بـوده و در جـمـيـع غـزوات در خـدمـت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم مجاهده كرده و او يكى از آن چهار نفر است كه بهشت مشتاق ايشان است و اخبار در فضيلت او زياده از آن است كه در اينجا ذكر شـود و كـافـى است در اين باب آن حديثى كه شيخ كَشّى از امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود:
(اِرتَدَّ النّاسُ اِلاّ ثَلاثَ نَفَرٍ سَلْمانُ وَ اَبُوذَر وَالْمِقْدادُ، قالَ فَقُلْتُ عَمّار؟ قالَ كانَ حاصَ حـَيـْصـَةً ثـُمّ رَجـَعَ ثـُمّ قـالَ اِنْ اَرَدْتَ الذي لَمْ يـَشـُكَّ وَلمْ يـَدْخـُلْهُ شـَىٌ فَالمِقدادُ)؛
يعنى حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام فرمود كه مردم مرتد شدند مگر سه نفر كه آن سـلمـان و ابـوذر و مـقـداد است ، پس راوى پرسيد كه آيا عمّار بن ياسر با ظهور محبّت او نـسـبـت بـه اهـل البـيـت عـليـهـمـاالسـّلام در ايـن چـنـد كـس داخـل نـبـود؟ حضرت فرمود كه اندك ميلى و تردّدى در او ظاهر شد بعد از آن رجوع به حق نـمـود؛ آنـگـاه فـرمـود كـه اگـر خـواهـى آن كـسـى را كـه هـيـچ شـكـّى بـراى او حـاصـل نـشـد پـس بـدان كـه او مـقـداد اسـت و در خـبـر اسـت كـه دل مقدّس او مانند پاره آهن بود از محكمى .
وَعـَنْ كـِتاب (الاِخْتِصاص ) عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السّلام قالَ إِنَّما مَنْزِلَةُ الْمِقْدادِ بْنِ الاَسـْوَدِ في ه ذِهِ الاُمَّةِ كَمَنْزلَةِ اَلِف فِى الْقُرْآنِ لا يَلْزَقُ بِها شَىٌ. جايگاه مقداد در اين امّت مانند جايگاه الف در قرآن است كه حرف ديگر به آن نمى چسبد
در سـنـه 33 در (جـُرْف ) كـه يـك فـرسـخـى مـديـنـه اسـت وفـات كـرد. پـس جـنازه او را حـمـل كـردند و در بقيع دفن نمودند و قبرى كه در شهر (وان ) به وى نسبت دهند واقعيّت ندارد بلى محتمل است كه قبر فاضل مقداد سيورى يا قبر يكى از مشايخ عرب باشد.
پسر مقداد دشمن على عليه السّلام بود
و از غـرائب آن اسـت كـه مـقـداد بـا ايـن جـلالت شـاءن پـسـرش مـعـبـد نـااهـل اتـّفـاق افـتـاد و در حـَرْب جـَمـَل بـه هـمراهى لشكر عايشه بود و كشته شد و چون امـيـرالمـؤ مـنين عليه السّلام بر كشتگان عبور فرمود به معبد كه گذشت فرمود: خدا رحمت كند پدر اين را كه اگر اوزنده بود راءيش اَحْسَن از راءى اين بود. عمّار ياسر در خدمت آن جـنـاب بود عرضه داشت كه الحمد للّه خدا معبد را كيفر داد و به خاك هلاكش انداخت به خدا قـسـم يـا امـيـرالمـؤ مـنـيـن كـه مـن بـاك در كـشـتـن كـسـى كـه از حـق عـدول كـنـد از هـيـچ پـدر و پـسـرى نـدارم ، حضرت فرمود: خدا رحمت كند ترا و جزاى خير دهد.
منبع : کتاب منتهی الامال