حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دختر رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله) و همسر امیرمؤمنان على بن ابى طالب(علیه السلام)، یکى از بانوان قدسى عالم بشریت و مهتر زنان وعالمیان است. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) درمقام ومنزلت وى فرمود: فاطمة حوراء فى صورة انسیّة، فاذا اشتقت الى الجنّة قبلت فاطمة، فأشمّ منها رائحة الجنّة(1)؛ فاطمه، حورى (بهشتى) است که به صورت انسان آفریده شده است. من هر گاه مشتاق بهشت مى شوم، به نزد فاطمه مى روم و بوى بهشت برین را از وى استشمام مى کنم.
حضرت فاطمه سلام الله علیها ، آخرین فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از همسرش حضرت خدیجه کبرى سلام الله علیها است که در بیستم جمادى الثانى، سال پنجم بعثت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، در مکه معظمه دیده به جهان گشود ودراوج اذیت وآزار مشرکین وبت پرستان قریش نسبت به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وسایر مومنان ومسلمانان مکه، دردامن مهر انگیز مادرش حضرت خدیجه سلام الله علیها ومکتب تربیتى پدرش حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) رشدیافت. ولیکن چند سالى از عمر بابرکتش نگذشته بود که مادر مهربانش بدرود حیات گفت و پیامبر(صلی الله علیه و آله) وفرزندانش، ازجمله فاطمه زهرا سلام الله علیها را تنها گذاشت وازآن زمان مهمترین، بلکه تنها ترین تکیه گاه حضرت فاطمه سلام الله علیها پدرش حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) بود.بدین جهت علاقه طرفینى عجیبى میان آن دو بر قراربود، به طورى که اگر روزى همدیگر را نمى دیدند آزرده خاطر مى شدند.
دیرى نگذشت که هجرت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) وسایر مسلمانان از مکه به یثرب، که بعدها به مدینه الرسول ویا مدینه منوره شهرت یافت، پیش آمد ورسول خدا(صلی الله علیه و آله) به امر پروردگار عالمیان در لیلة المبیت، پسر عمش على بن ابى طالب(علیه السلام) را دربستر خود خوابانید وخود مخفیانه وبه دور ازچشم مشرکان وتعقیب کنندگان قریش، مکه راترک وبه سوى مدینه منوره حرکت کرد. آن حضرت پیش ازحرکت، امام على بن ابى طالب(علیه السلام) را متولى امورخود درمکه نمود وهجرت سر نوشت ساز فرزندش حضرت فاطمه سلام الله علیها وسایر بازماندگان خویش را به وى سپرد.
به هرروى، این بانوى شریف نیز به مانند پدرش حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) به مدینه هجرت و پس از مدتى، با پسر عمویش على بن ابى طالب(علیه السلام) ازدواج نمود. ثمره ازدواج مبارک آثار آنان، دو پسر و دو دختر به نام هاى امام حسن مجتبى(علیه السلام)، امام حسین(علیه السلام)، زینب کبرى سلام الله علیها و ام کلثوم سلام الله علیها بود.
هم چنین وى در هنگام رحلت پدرش پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله)، به فرزند دیگرى حامله بود که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پیش ازاین وى را "محسن" نام نهاد. ولیکن پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر اثر ناملایمات فراوان وصدمات روانى وجسمى اى که از اصحاب پدرش، به ویژه غاصبان خلافت اسلامى و مأموران بى نضاکت وبى ادب متحمل شده بود، جنین او سِقط و پیش از تولد، در رحم مادرش شهید گردید.
حضرت فاطمه سلام الله علیها از آن پس بیمار و روز به روز حالش وخیم تر و سخت تر گردید، تا این که در جمادى الاولى سال یازدهم قمرى دیده از جهان فروبست و روح ملکوتى اش به روح پاک و قدسى پدرش پیوست.(2)
درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها اکثر مورخان و سیره نویسان شیعه متفقند که این حادثه جان سوز در ماه جمادى به وقوع پیوست، ولیکن در این که کدام یک از دو ماه جمادى الاولى و جمادى الآخره بوده است، اتفاق نظر ندارند.
برخى از آنان معتقدند که آن حضرت، پس از رحلت پدرش پیامبر(صلی الله علیه و آله) تنها هفتاد و پنج روز و برخى دیگر مى گویند نود و پنج روز زندگى نمودند.
آن هایى که هفتاد و پنج روز را برگزیده اند، شهادتش را در روز سیزدهم جمادى الاولى مى دانند.
ابن أبى ثلج بغدادى در "تاریخ الأئمة(علیه السلام)" در این باره گفت: و اقامت (فاطمة الزّهراء -س-) مع امیرالمؤمنین-ع- من بعد وفاة رسول الله(صلی الله علیه و آله) خمسة و سبعین یوما.(3)
علاّمه طبرسىرحت الله علیه با این که مى گوید: و بقیت (فاطمه-س-) بعده (رسول الله-ص-) خمسة و سبعین یوما، با این حال تاریخ شهادتش را در سوم جمادى الآخر مى داند و در این باره گفت: توّفیت الزّهرا سلام الله علیها فى الثّالث من جمادى الآخرة سنة احدى عشرة من الهجرة.(4)
به نظر مى آید که علت اختلاف اقوال علما درباره تاریخ شهادت آن حضرت، از دو چیز سرچشمه گرفته است:
1- آن حضرت پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله)، چه مقدار زندگى نمودند ؟ هفتاد و پنج روز و یا نود و پنج روز؟ که این دو قول، معروف بین علما و مورخان ما است.اما اهل سنت نیز دراین باره اختلاف دارند وبیشتر آنان معتقدند که وى شش ماه زندگى نمودند.
2- رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) در چه تاریخى رویداده است؟ آیا در روز بیست و هشت صفر واقع گردید(که قول معروف ومشهور شیعه است ) و یا در روز دوازدهم ربیع الاول (آن طورى که اهل سنت نقل مى کنند)؟
هر یک از این دو قول، تأثیر خاصى در تعیین روز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها خواهد داشت. علامه طبرسى در اعلام الورى، درباره مدت زندگى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از رحلت پدرش پیامبر(صلی الله علیه و آله) و تاریخ شهادتش گفت: روایت شد که حضرت زهرا سلام الله علیها در سوم جمادى الآخره، سال یازدهم از هجرت وفات کردو مدت نود پنج روز و یا چهار ماه پس از پدر بزرگوارش در جهان زندگى کرد.(5)
بنابر گفتار علاّمه طبرسى، اگر قول نود و پنج روز را برگزینیم طبعا شهادت آن حضرت، درسوم جمادى الثانى خواهد بود. ولیکن اگر قول چهار ماه را انتخاب کنیم، باید تاریخ شهادت آن حضرت در اواخر جمادى الثانى اتفاق افتاده باشد.
البته قول هاى دیگرى هم ازجانب شیعیان وهم ازجانب اهل سنت درباره تاریخ شهادت دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نقل گردید، که به خاطر عدم شهرت، اشاره اى به آن ها نمى کنیم.
به هر روى، این مسئله قابل تأمل و جاى بحث و بررسى بیشتر و فنى تر است و مجال دیگری مى طلبد. اما شیعیان و محبان اهل بیت(علیه السلام) به خاطر عشق و علاقه وافر به خاندان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، هم در سیزدهم جمادى الاولى و هم در سوم جمادى الآخره، در سوگ آن بانوى بزرگ عالم اسلام، سیاه پوش و عزادار مى باشند.
بدین جهت، دو ایام فاطمیه را گرامى مى دارند.فاطمیه اول ازروزسیزدهم جمادى الاولى وفاطمیه دوم ازروز سوم جمادى الآخره که هرکدام به مدت سه روزادامه خواهد یافت.
سید بن طاووس (ره ) در الاقبال، زیارت ویژه اى براى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقل و سپس چنین گفت: روایت گردید که هر کسى آن حضرت را با این عبارت، زیارت کند و در پیشگاه پروردگار متعال استغفار نماید، خداوند سبحان گناهانش را آمرزیده و او را وارد بهشت برین خواهد کرد.
در آغاز زیارتش آمده است: اَلسّلام علیک یا سیّدة نساءِ العالمین، السّلام علیک یا والدة الحجج على النّاس اجمعین...(6)
شایان ذکر است که علاوه بر تاریخ وفات حضرت زهرا سلام الله علیها ، درباره محل تدفینش نیز اتفاقى بین مورخان و سیره نگاران نیست.
زیرا برخى معتقدند که بدن شریفش در قبرستان بقیع، برخى مى گویند در خانه خود آن حضرت و عده اى نیز گفته اند که میان قبر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و منبر آن حضرت، واقع در مسجد النّبى(صلی الله علیه و آله) از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) دفن گردید.
درتأیید احتمال سوم، روایتى ازرسول خدا(صلی الله علیه و آله) در پیش گویى از این واقعه، نقل گردیده است. گفته شد که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) در روایتى فرمود: بین قبر و منبر من باغى است از باغ هاى بهشت.
به هر روى، امام على بن ابى طالب (علیه السلام) بنا به وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها ، بدن مطهرش را شبانه غسل و کفن نمود و شخصاً به همراه معدودى از نزدیکان و صحابه کبار بر او نماز گزارد و به دور از چشم سایرین، بدنش را در مکانى مقدس دفن کرد.(7)
در این جا مناسب است علت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها و نحوه تدفین وى را از زبان حفید ارجمندش، حضرت جعفر بن محمد(علیه السلام) بیان کنیم:
طبرى در "دلایل الاِمامة" از ابوبصیر روایت کرد، که امام جعفر صادق(علیه السلام) فرمود: فاطمه زهرا سلام الله علیها در سوم جمادى الآخر، سال 11 هجرى قمرى بدرود حیات گفت.
سبب وفاتش این بود که قنفذ، غلام عمر بن خطاب به دستور وى، با نیام شمشیرش ضرباتى به آن حضرت وارد ساخت و بر اثر آن، محسن او سِقط و وى به بیمارى شدیدى مبتلا شد و ایامى که در بستر بیمارى بود، اجازه نمى داد آنانى که وى را مورد اذیت و آزار قرار دادند، از او عیادت کنند.
ولى آن دو صحابى پیامبر(صلی الله علیه و آله) (یعنى ابوبکر و عمر بن خطاب) از امیرمؤمنان(علیه السلام) درخواست کردند که از آنان در نزد فاطمه سلام الله علیها وساطت کند، تا آنان بتوانند از وى عیادتى به عمل آورند.
حضرت على(علیه السلام) درخواست آنان را باهمسرش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها درمیان گذاشت وحضرت فاطمه سلام الله علیها على رغم میل باطنى خویش، به خاطر وساطت حضرت على (علیه السلام) درخواست آنان را پذیرفت وبه آنان اجازه ورود داد.
همین که آن دو بر آن حضرت واردشدند،از او احوال پرسى کردندوحضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: با سپاس و ستایش پروردگارم، به خیر هستم.
سپس آن حضرت به آن دو فرمود: آیا از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نشنیده بودید که فرمود: فاطمة بضعة منّى، فمن آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى الله؟
آن دو گفتند: چرا، شنیدیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین فرموده بود.
حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: سوگند به خدا، شما دو تا، مرا اذیت و آزار کردید.
آن گاه امام صادق(علیه السلام) فرمود: آن دو از نزد حضرت زهرا سلام الله علیها بیرون رفتند، در حالى که آن حضرت، از آنان در خشم و ناخرسندى بود.(8)
ابوعلى، محمد بن همام بغدادى روایت کرد: هنگامى که حضرت زهرا سلام الله علیها به شهادت رسید، امیرمؤمنان(علیه السلام) وى را غسل داد و براى این کار کسى در نزد وى حاضر نبود مگر فرزندانش حسن، حسین، زینب و امّ کلثوم و هم چنین اسماء بنت عمیس و کنیزشان فضه.
آن گاه بدن مطهرش را در تاریکى شب، بدون این که کسى بر آن آگاه باشد،به همراه حسن و حسین به قبرستان بقیع حمل و بر وى نماز گزارد و کس دیگرى بر وى نماز نکرد. آن گاه وى را در روضه شریفه (میان منبر و قبر پیامبر"ص") دفن و محل آن را هموار و نامشخص کرد. سپس به قبرستان بقیع برگشت و چهل مکان را به صورت قبرهایى جدا و جدید درآورد.
در روز بعد که مردم مدینه از دفنش باخبر شدند، به قبرستان بقیع رفته و در آن جا با چهل قبر جدید رو به رو شدند و ندانستند کدام یک از آن ها قبر شریف فاطمه سلام الله علیها است. بدین جهت ناله و شیون کرده و یک دیگر را (در قصور و تقصیرشان در نگهدارى حرمت دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ملامت و سرزنش کردند و به هم دیگر مى گفتند: واى بر ما! پیامبرمان فرزندى پس از خود به جاى نگذاشت، جز یک دخترش، که آن هم غریبانه وفات و شبانه دفن شد و کسى از ما نه در وفاتش، نه در نمازش و نه در دفنش حاضر نبودیم و هم اینک قبر وى نیز بر ما پنهان و نامعلوم است.
دست اندرکاران أمر خلافت (ابوبکر و عمر) از این ماجرا با خبر شده و به زنان سوگوار گفتند: آیا کسى در میان شما هست که این قبرها را نبش و بدن فاطمه سلام الله علیها را بیابد تا ما بر او نماز گزاریم و سپس او را دفن و محل دفنش را مشخص کنیم؟
این خبر به اطلاع امیرمؤمنان(علیه السلام) رسید و وى را به شدت خشمگین کرده بود، به طورى که دو چشمش را سرخى فراگرفته و رگ هاى گردنش برآمده بود و قباى زردى را که معمولا در ایام درگیرى و ناراحتى به تن مى پوشید، در بر کرد و شمشیر ذوالفقار خود را به دست گرفت و به سوى بقیع رهسپار گردید.
همین که به مردم حاضر در بقیع رسید فرمود: به خدا سوگند، اگر کسى یک سنگ از این قبرها را بردارد، با این شمشیر بر سرش و بر کسى که به وى دستور داده است مى کوبم.
در همین هنگام عمر بن خطاب و تعدادى از همراهان وى با امیرمؤمنان(علیه السلام) رو به رو شدند. عمر به آن حضرت گفت: تو را چه شد اى ابوالحسن! به خدا سوگند ما قبر فاطمه را نبش کرده و بدنش را بیرون مى آوریم و بر وى نماز مى گزاریم.
امیرمؤمنان(علیه السلام) به وى نزدیک شد و با دستان خویش پیراهنش را گرفت و وى رااززمین بلند ودر هوا چرخاند و بر زمین کوبید و درحالى که درزیر دست وپنجه خویش وى را جان به لب کرده بود، به وى فرمود: اى سیه چرده زاده! از حق خودم (یعنى خلافت اسلامى) به خاطر این که با اختلاف ما مردم از دین مرتد نشوند، درگذشتم.
اما هیچ گاه نسبت به قبر فاطمه سلام الله علیها در نخواهم گذشت. سوگند به کسى که جانم در دست او است، اگر تو و همراهان و ملازمانت چیزى از این قبرها را جا به جا کنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد! اگر مى خواهى، آزمایش کن، اى عمر!
در این هنگام ابوبکر (خلیفه وقت) از راه رسید و عاجزانه به امیرمؤمنان(علیه السلام) عرض کرد: اى ابوالحسن! تو را به حق رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و به حق خدایى که برفراز عرش است سوگند مى دهم که او را رها کن و مطمئن باش هیچ یک از ما، کارى که تو را برنجاند انجام نخواهیم داد.
آن گاه امیرمؤمنان(علیه السلام) دست از عمر برداشت و او را رها کرد و مردم نیز پراکنده شدند و از آن زمان به بعد، هیچ کس جرئت نکرد قبرهایى را که على(علیه السلام) درست کرده بود، نبش کرده و به جستجوى بدن شریف فاطمه سلام الله علیها بپردازد.(9)
امیرمؤمنان(علیه السلام) بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا سلام الله علیها را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا سلام الله علیها که فرموده بود، کسى در غسل، کفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود. تا اعتراضى باشد براى همیشه بر آنانى که حقشان را غصب و حرمتشان را شکسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.
پى نوشت ها:
1 - ألقاب الرسول و عترته- بعض قدماء المحدثین والمورخین - (از مجموعه نفیسه)، ص 42
2 - نک: کشف الغمّة - على بن عیسى اربلى - ج 2، ص 4 و منتهى الآمال - شیخ عباس قمى - ج 1، ص 129
3 - تاریخ الأئمّة(علیهم السلام) - ابن ابى الثلج بغدادى - (از مجموعه نفیسه)، ص 6
4 - تاج الموالید - علامه طبرسى- (از مجموعه نفیسه)، ص 22
5 - زندگانى چهارده معصوم(علیهم السلام) - ترجمه اعلام الورى-، ص 22
6 - الاقبال بالأعمال الحسنة (سید بن طاووس)، ج 3، ص 161
7 - نک: زندگانى چهارده معصوم(علیهم السلام) (ترجمه اعلام الورى)، ص 226؛ وقایع الایام - شیخ عباس قمى - ص 262و کشف الغمة (على بن عیسى اربلى)، ج 2، ص 4
8 - اللمعة البیضاء (تبریزى انصارى)، ص 851
9 - همان، ص 852
منبع: ماهانامه پاسدار اسلام - شماره 260