شما اینجا هستید: ویژه نامه فاطمیه > اهل بیت در آیه تطهیر کیانند؟( بخش دوم)
اهل بیت در آیه تطهیر کیانند؟( بخش دوم)
منظور از اهل بیت در آیه کریمه : اینکه آیه تطهیر و احادیث فضیلتی بس بزرگ رابرای اهل بیت بیان داشته است، مورد قبول امامیه و اهل سنت می باشد، ولی درتعیین مصداق آن دو نظریه وجود دارد: امامیه معتقدند که این فضیلت بزرگ و این ویژگی برجسته از آن کسانی است که دارای مقام عصمت باشند، یعنی امامان معصوم(علیهم السلام) و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که اهل بیت رسالت و امامتند.

ولی گروهی از اهل سنت به لحاظ نقطه نظرهای عقیدتی خویش گفته اند که منظور ازاهل بیت زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله) می باشد و این آیه در شان آنان نازل گشته است.
این ادعا نقدپذیر است، زیرا اراده تکوینی خداوند از مراد، تخلف نمی کند، امادر مورد برخی از زنان پیامبر شاهد خالفت با امر و نهی خدا هستیم. و تاریخ نشان می دهد که پس از وفات رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عایشه بر خلاف توصیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و تصریح قرآن که فرموده است: «وقرن فی بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی » ازمکه مکرمه برای جنگ با امام علی(علیه السلام) لشکرکشی کرد و جنگ جمل را به راه انداخت و پس از کشته شدن هزار نفر در این نبرد مغلوب گردید و حضرت او را به مدینه بازگردانید.
و این تنها خلاف و مشکلی نبود که از وی سر زد، او در زمان خلافت عثمان از سرسخت ترین دشمنان عثمان بود و مردم را علیه او تهییج می کرد وپیراهن رسول خدا را به مردم نشان می داد و می گفت هنوز پیراهن پیامبر نپوسیده است در حالی که عثمان سنت رسول خدا را از میان برده است. عایشه هثمان را بدمعرفی کرد و حتی قتل او را لازم می دانست و برای اعتراض به حکومت عثمان بود که از مدینه به مکه رفت. و در آنجا خبر کشته شدن عثمان را به او دادند و او به گمان اینکه پس از عثمان، طلحه خلیفه خواهد شد با خوشحالی به مدینه بازگشت ولی هنگامی که دید مردم با علی(علیه السلام) بیعت کردند به شدت نگران گردید و سوگندیاد کرد که عثمان مظلوم کشته شد و پرچم خون خواهی عثمان را به منظور مبارزه با خلافت علی(علیه السلام) برافراشت. در هر حال با توجه به لزوم تناسب بین ظلم و موضوع احتمال اینکه مراد از اهل بیت در آیه زنان پیامبر و یا آنکه مراد همه کسانی باشند که در خانه آن حضرت و تحت تکفل او زندگی می کردند باشند ناتمام به نظرمی آید زیرا آنچه که از منابع و پایه های شناخت به دست می آید این است که آنان مورد اعتماد و پیروی از آنان خطا و ضلالت و گمراهی را به دنبال ندارد پس بایدآنان از کسانی باشند که بگونه کامل از فرامین وحی آگاهی و از هر گونه خطا وعصیان و اشتباه مصونیت داشته باشند و این ویژگیها در همه افراد خانواده پیامبر وجود نداشت بلکه در افراد خاصی وجود داشت.
ظاهرا اولین کسی که نظریه یاد شده را در اهل سنت ابداع کرد «عکرمه » و مقاتل بوده است. علامه واحد می گوید: عکرمه در بازار صدا سر می داد و می گفت آیه تطهیر در باره زنان پیامبر نازل شده است.
در تفسیر الدر المنثور آمده است که عکرمه گفت: هر کس حاضر باشد با او مباهله خواهم کرد که آیه تطهیر در باره ازواج رسول(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
از شیوه های مختلف کار او که در مان مردم فریاد می زد آیه تطهیر در باره زنان پیامبر فرود آمد و یا مردم را به مباهله می خواند چنین استنباط می شود که این نظریه در میان مسلمین شناخته شده نبود، و مردم عقیده ای غیر از عقیده اوداشتند و بدین جهت جلال الدین سیوطی در تفسیر الدر المنثور می گوید عکرمه به مردم می گفت: مراد از آیه تطهیر و اهل بیت آن چیزی نیست که شما فهمیده اید بلکه مراد زنان پیامبر است.
اهل رجال در کتابهای خویش او را یکی از معاندان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دانسته اند ودر باره او گفته اند که احادیث زیادی را جعل کرده و به ابن عباس نسبت داده است و احتمال می رود که همین حرف او نیز از جعلیات خود او باشد.
تمسک و اعتماد به قول کسانی چون عکرمه و مقاتل با وجود اخبار معتبر و قابل اطمینانی که علیه نظریه آنان وجود دارد، جایی نخواهد داشت.
در تفسیر طبری از ابوسعید خدری نقل شده که رسول خدا فرمود آیه تطهیر دربارءه پنج نفر نازل شد، من و علی و فاطمه و حسن و حسین. از ام سلمه و عایشه وعمر بن ابی سلمه روایت شد که آیه انما یری الله الخ در خانه ام سلمه نازل شد وپیامبر علی و فاطمه و حسن و حسین را طلب کرد و آنها را در زیر کسا قرار دادو پوشیده شدند سپس فرمود اینان اهل بیت من می باشند که خداوند رجس و پلیدی رااز آنها از بین برد و آنها را پاک و پاکیزه قرار داد.
در تفسیر الدر المنثور از ابن عباس نقل شده که رسول خدا مدت نه ماه هر روز به هنگام وقت نماز به درب خانه علی می آمد و می فرمود: «السلام علیکم و رحمه الله و برکاته، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا الصلاه یرحمکم الله کل یوم خمس مرات ».
در کتاب مذکور از ابوسعید خدری نقل شده که پیامبر(صلی الله علیه و آله) چهل روز بر درب خانه فاطمه می آمد و سلام و رحمت خدا را برای اهل بیت آرزو می کرد و می فرمود: «انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس (اهل البیت) و یطهرکم تطهیرا انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم ...»
در شواهد التنزیل حسکانی از جامع تمیمی نقل شده که من و مادرم نزد عایشه رفتیم، مادرم از او در باره علی پرسید، عایشه گفت: چه گمان می بری به مردی که فاطمه همسر و حسن و حسین دو فرزند اویند، من به چشم خود شاهد بودم که رسول خدا آنها را با پارچه ای پوشانید و فرمود: خدایا اینهااز اهل بیت من هستند «اذهب الله عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا».
در همان کتاب از ام سلمه روایت شده که آیه تطهیر در خانه من بر پیامبر(صلی الله علیه و آله)نازل گشت، هنگانی که رسول خدا بود علی و فاطمه و حسین و حسین نیز در کنار اوبودند و من بر درب خانه ایستاده بودم و گفتم ای رسول خدا آیا من از اهل بیت تو نیستم؟ حضرت فرمود: خیر، تو از همسران پیامبری.
این گونه روایات و مضامین در کتب اهل سنت بسیار است که پرداختن به آنها مجال وسیعی را می طلبد، و ما به همین چند نمونه اکتفا می کنیم.
شبهه وحدت سیاق :
یکی از شبهاتی که در مورد آیه تطهیر مطرح شده و سبب گردیده که برخی گمان برند منظور از اهل بیت زنان پیامبر هستند، مساله رعایت وحدت سیاق آیات مبارکه ای است که آیه تطهیر را دربرگرفته است. برخی معتقدند آیات مذکور قطعا در مورد زنان پیامبر نازل شده، زیرا یکنواختی و وحدت سیاق آیات مقتضی است که آیه تطهیر نیز در شان آنها باشد.
مطلبی که در رفع و دفع این شبهه می توان آورد این است:
اولا، در کلام عرب لفظ اهل بر ازواج اطلاق نمی شود، مگر از باب مجاز، و روایات نیز همین شیوه عرفی را می رساند.
در صحیح مسلم، باب فضائل علی، چنین آمده: «ان زید بن ارقم سئل عن المرادباهل البیت، هل هم النساء، قال لا وایم الله، ان المراءه تکون مع الرجل،العصر من الدهر ثم یطلقها فترجع الی ابیها و قومها.» از زید بن ارثم سؤال شداز اینکه منظور از اهل بیت چه کسانی اند آیا منظور زنان پیامبر می باشند درپاسخ گفت نه به خدا قسم زن با همسرش در قمستی از زمان زندگی می کند و بعد که او را طلاق داد به نزدیک خانواده اش برمی گردد.
از ام سلمه نقل می کند که گفت: «نزلت هذه الایه فی بیتی ... و فی البیت سبعه جبرئیل و میکائیل و علی و فاطمه و الحسن و الحسین و انا علی باب الباب. قلت اءلست من اهل البیت؟ قال انک علی خیر انک من ازواج النبی ». این آیه در خانه من فرود آمد در وقتی که در آن هفت جبرئیل، میکائیل، علی، فاطمه، حسن و حسین در اینجا بودند و من بر درب خانه بوده ام گفتم آیا من از اهل بیت نیستم درپاسخ آمده تو از همسران پیامبر و بر خیر و صلاحی.
ثانیا، اگر از جواب نخست چشم پوشی کنیم و فرض را بر این بگذاریم که کلمه اهل شامل همسران نیز می تواند بشود، ولی با توجه به اینکه هیچ یکی از زنان پیامبرادعا نکرده اند که آیه تطهیر در باره آنها نازل شده بلکه کسانی چون ام سلمه تصریح کرده اند که آیه در باره علی و فاطمه و حسن و حسین نازل گشته است، لذاجایی برای توهم مذکور باقی نمی ماند، زیرا اگر این آیه در شان همسران رسول خدا نازل شده بود، اهمیت آن سبب می شد که ایشان همواره آن را در فضیلت خودیادآور شوند و از این شایستگی بزرگ غفلت نورزند.
در صحیح مسلم روایتی از عایشه نقل شده است که گفت: «خرج النبی(صلی الله علیه و آله) غداه وعلیه مرط مرحل من شعرا سود فجاء الحسن بن علی فادخله ثم جاء الحسین فدخل معه ثم جائت فاطمه فادخلها ثم جاء علی فادخله ثم قال انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
یک روز صبح پیامبر (از خانه) خارج شد وعبائی که از موی سیاه بافته شده و دارای رنگهای مختلفی بود بر تن اشت حسن بن علی آمد او را (رسول خدا) در زیر عبای خود جا داد پس از وی حسین آمد او رانیز در زیر عبا قرار داد آنگاه فاطمه وارد شد او را نیز در زیر عبا داخل نمود سپس علی آمد او را نیز در زیر عبا داخل نمود و فرمود انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.
البته در زمینه حدیث کساء تعبیرات دیگری نیز هست و جالسان دیگری نیز نقل شده است که از جهت سند ضعیف و از نظر محتوا مخدوش است.
ثالثا، تمسک به وحدت سیاق برای فهم آیه در صورتی صحیح است که نصی در کارنباید و با بودن نص قابل اعتماد، تکیه کردن بر سیاق آیات باطل و اجتهاد دربرابر نص است.
رابعا، تمسک به وحدت سیاق در کلامی جای دارد که کلام دارای پیوستگی قطعی باشد،اما با توجه به این که آیات قرآن بر اساس شان نزول و یا ترتیب نزول جمع آوری نشده است لذا تمسک کردن به سیاق آیات مجالی ندارد.
و نکته ای که عدم پیوستگی آیه تطهیر با قبل و بعد از آن را تایید می کند،ضمایری است که در آیات مذکور به کار رفته، زیرا آیاتی که به همسران نبی(صلی الله علیه و آله)مربوط می شود دربردارنده ضمایر جمع مونث است، مانند «فی بیوتکن، لستن، ان اتقیتن، فلا تخضعن، قلن و ...» در حالی که ضمایر آیه تطهیر به صورت جمع مذکر«عنکم، یطهرکن » آمده است.
ممکن است گفته شود که اگر آیه تطهیر از آیات قبل و بعد به کلی تجزیه شده بود، جدایی آیه تطهیر از آیات قبل و بعد را نزدیکتر به قبول می ساخت، ولی می بینم که آیه تطهیر یک آیه کامل و مجزا نیست و بخشی از آیه را تشکیل می دهد،در حالی که صدر آیه بلکه بیشتر آیه در مورد زنان پیامبر است و اگر با این وصف بخواهیم بخش دال بر تطهیر را جدای از صدر آیه بگیریم، مستلزم استطرادیعنی وجود کلامی بیگانه و بی تناسب در بین کلامی دیگر است و استطراد خلاف فصاحت است.
این بیان نیز قابل پاسخ است، زیرا: اولا استطراد در همه جا خلاف فصاحت نیست و ثانیا، در آیات دیگری از قرآن نیز استطراد به چشم می خورد:
در قرآن کریم آمده فلما رای قمیصه قد من دبر قال انه من کیدکن ان کیدکن عظیم یوسف اعرض عن هذا که جمله (یوسف اعرض عن هذا) استطراد است و نیز درقرآن کریم آمده قالت ان الملوک اذا دخلوا قریه افسدوها و جعلوا اعزه اهلهااذله و کذلک یفعلون و انی مرسله الیهم بهدیه فناظره بم یرجع المرسلون. دراین آیه صدر و ذیل آن نقل قون بلقیس است ولی جمله (و کذلک یفعلون) استطراد وتایید خداوند است و اما در آیات مورد بحث از آنجا که روی سخن با زنان پیامبر بوده و این احتمال می رفته که خطاب مذکور متوجه اهل بیت نیز باشدخداوند با جمله ای کوتاه حساب و مقام اهل بیت را از زنان پیامبر جدا ساخته وعظمت و رفعت شان و عصمت ایشان را یادآور شده است و این غرضی است عقلانی که استطراد را موجه می سازد و مخل به فصاحت نیست.
پاسخ به یک پرسش :
چرا یاران پیامبر اکرم از آن حضرت در باره اهل بیت(علیهم السلام)نپرسیدند و حضرت به تفصیل پاسخ نداد؟
بعد از بررسی در احادیث به خصوص حدیثی که می گوید چهل روز رسول خدا به درب منزل فاطمه می آمد و سلام و رحمت خدا را برای آنها آرزو می کرد: این به دست می آید که اهل بیت در نزد صحابه و یاران امری بود معلوم و نیازی به سؤال نبوده است.
و نیز آیه مباهله که نشان می دهد پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در مرای و مسمع امت وصحابه علی و فاطمه و حسن و حسین را به عنوان اهل بیت خود برای مباهله برد وسپس جبرئیل آیه مباهله را در شان پیغمبر و اهل بیت بر پیغمبر فرود آورد.
مسلم بن حجاج نیشابوری می گوید هنگامی که این آیه: فقل تعالوا ندع ابناءنا واءبنائکم و نساءنا و نسائکم، فرود آمد، رسول خدا علی و فاطمه و حسن و حسین را خواست و فرمود: «اللهم هئولاء اهلی » پروردگارا اینها اهل بیت من می باشند. همین مطلب را ترمذی و حاکم و بیهقی وغیر اینان نیز روایت کردند.
و همچنین موردهای دیگری که احصائشان کتابی ویژه می طلبد; همگی گواهند براینکه مصادیق اهل بیت و انطباق آن بر علی و فاطمه و حسن و حسین آنچنان ازطرف رسول خدا مشخص و واضح شده که هیچ نیازی بر مسلمین به سؤال در این باره نبود.
تذکر یک نکته :
در اینجا لازم است نکته ای را بگونه مختصر و فشرده یادآورشویم.
از احادیث گذشته معلوم می شود که امام علی و فاطمه و دو فرزندش حسن وحسین از اهل بیت محسوبند ولی سؤال این است بقیه امامان به چه دلیل از اهل بیت به حساب می آیند.
در پاسخ گفته می شود به دلیل روایات، آنها به دو گونه می باشند: 1- دسته اول روایاتی است که نام یکایک امامان در آنها تصریح شده است و ازطریق اهل سنت نیز نقل شده اند. 2- دسته دوم روایاتی است که در صحاح و مسانید جامعه اهل سنت نقل شد ولی تنها در آنها به ذکر تعداد آنها که 12 می باشد بسنده شده است ولی نامشان درآن کتابها به میان نیامد، و بجا است برخی از آنها را در اینجا یادآور شویم.
محمد اسماعیل بخاری در کتاب خویش از جابر بن سمره روایت کرد و می گوید سمعت النبی(صلی الله علیه و آله) یقول یکون اثناعشر امیرا فقال: کلمه لم اسمعها، فقال ابی انه قال: کلهم من قریش.
از رسول خدا روایت کرد که فرمود: «لا یزال الدین قائما حتی تقوم الساعه، اویکون علیکم اثناعشر خلیفه کلهم من قریش. » و فرمود: «لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان،
در دلائل الصدق از مسند احمد بن حنبل شیبانی نقل شد که احمد بن مسروق گفت: «کنا جلوسا عند عبدالله بن مسعود و هو یقرئناالقرآن، فقال له رجل: یا ابا عبد الرحمان هل ساءلتم رسول الله کم یملک هذه الامه من خلیفه؟ فقال عبدالله: ما سالنی عنها احمد منذ قدمت العراق قبلک، ثم قال: نعم و لقد ساکنا رسول الله اثنی عشر کعده نقباء بنی اسرائیل » و نظر این روایات را با کمی اختلاف در مضمون ابوداود وطبرانی و جز آنان نقل نموده اند.
مستفاد از این احادیث عبارت است از: 1- بیشتر نبودن خلفا از 12 نفر. 2- بودن همه آنها از قریش. 3- معین و مشخص بودن آنها از راه نص زیرا تشبیه آنها به نقباء بنی اسرائیل همین معنا را اقتضاء دارد خداوند فرمود: «و لقد اخذنا میثاق بنی اسرائیل وبعثنا منهم اثنی عشر نقیبا.»
4- وجوب باقی بودن آنان تا زمانی که دین اسلامی باقی باشد و یا تا قیام ساعت (که روز قیامت است).
و این گفتار با آنچه که از حدیث ثقلین مستفاد است «انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض » مناسبت کامل دارد.


منبع : فرهنگ كوثر > مرداد 1377، شماره 17

ارسال نظر