شما اینجا هستید: داستان ها وحکایت ها > روایت مصیبت: وصاياى فاطمه زهرا سلام الله علیها
روایت مصیبت: وصاياى فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

هنگام وفات حضرت زهرا(سلام الله عليها) على (عليه السلام) سر فاطمه (سلام الله عليها) را برداشته به سينه چسبانيد و بدو فرمود: هر وصيتى دارى بنما كه من آن را انجام خواهم داد.

فاطمه (سلام الله عليها) عرض كرد: خدايت پاداش نيك دهد اى پسر عموى رسول خدا! نخستين وصيت من آن است كه پس از من ، ((امامه )) دختر خواهرم را به ازدواج خويش درآورى ، چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است ، و مردان نيز ناچارند همسرى از زنان داشته باشند.

وصيت ديگر من آن است كه احدى از اين مردم كه به من ستم كرده و حق مرا گرفتند، در تشييع جنازه من و ديگر مراسم آن حاضر شوند، زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند؛ مبادا بگذارى يكى از آنها و يا پيروان آنها بر جنازه اى نماز بگذارند...

اى اباالحسن ! مرا شب هنگام ، در آن وقت كه ديده ها همه خواب رفته اند، دفن كن(1)

 و در روایت دیگری آمده است: امام صادق (عليه السلام) و او از پدرانش نقل كرده كه فاطمه (سلام الله عليها) هنگام احتضار به امير مؤمنان على (عليه السلام) چنين وصيت كرد:

هنگامى كه از دنيا رفتم ، خودت مرا غسل بده و كفن كن و نماز بر جنازه ام بخوان و در قبر بگذار، و لحد مرا بچين و خاك بر قبرم بريز و سپس بالاى سر، مقابل صورتم بنشين ، و بسيار قرآن بخوان و دعا كن ؛ زيرا آن هنگام ، ساعتى است كه ميت به انس با زنده ها نياز دارد، و من تو را به خدا مى سپارم ، و وصيت مى كنم كه با فرزندانم به نيكى رفتار كنى .سپس دخترش ام كلثوم را به سينه اش چسبانيد و به على (عليه السلام) فرمود: وقتى اين دختر به حد بلوغ رسيد، اثاثيه خانه از آن او باشد و خداوند پشتيبان او شود(2)

 

پی نوشت :

1- بحارالانوار، ج 43، ص 191 و 192.

2-  رنجها و فريادهاى فاطمه (سلام الله عليها)، ترجمه كتاب بيت الاحزان ، ص 241 و 242.

 

منبع: ۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (سلام الله علیها)،عباس عزيزى

ارسال نظر