روایت مصیبت: آخرین لحظات عمر حضرت فاطمه سلام الله علیها
ساعت احتضار فرا رسيد. در اين هنگام پرده برداشته شد و حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) نگاهى تند و عميق افكند و فرمود:سلام بر جبرئيل ، سلام بر رسول خدا، پروردگارا! مرا با پيامبرت محشور كن و در رضوان خود و جوار رحمت و خانه ات دارالسلام مسكن و ماءوا ده .
آن گاه فرمود: آيا آنچه را كه من مى بينم شما هم مى بينيد.
گفتند، شما چه مى بينى ؟
فرمود: اين موكب هاى اهل آسمانها است و اين هم جبرئيل است ، و اين هم رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) است كه مى فرمايد: دختر عزيزم ! پيش من آى ؛ زيرا آنچه در پيش دارى ، براى تو بهتر خواهد بود.
آن گاه چشمان خويش را باز كرد...و فرمود: و سلام بر تو اى قابض ارواح ! زود مرا قبض روح كن و اذيتم مكن .
سپس فرمود: پروردگارا! به سوى تو مى آيم ، نه به سوى آتش .
پس چشمهايش بسته شد، دستها و پاهاى خود را دراز كرده و از دنيا رفت.(1)
پی نوشت :
1- بحار الانوار، ج 43، ص 186.
منبع:۳۶۰ داستان از فضايل مصائب و كرامات فاطمه زهرا (سلام الله علیها)،عباس عزيزى