شما اینجا هستید: قرآن > آیه انفال
آیه انفال
تو را از غنائم جنگی می پرسند, بگو: غنائم جنگی متعلق به خدا و پیامبر است. پس اگر از مؤمنان هستید, از خدای بترسید و با یکدیگر به آشتی زیست کنید و از خدا و پیامبرش فرمان برید.

یَسْأَلُونَكَ عَنِ الأَنفَالِ قُلِ الأَنفَالُ لِلّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَصْلِحُواْ ذَاتَ بِیْنِكُمْ وَأَطِیعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِینَ

تو را از غنائم جنگی می پرسند, بگو: غنائم جنگی متعلق به خدا و پیامبر است. پس اگر از مؤمنان هستید, از خدای بترسید و با یکدیگر به آشتی زیست کنید و از خدا و پیامبرش فرمان برید.

از ابن عباس چنین نقل شده كه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در روز جنگ بدر براى تشویق جنگجویان اسلام جوائزى براى آنها تعیین كرد و مثلا فرمود كسى كه فلان فرد دشمن را اسیر كند و نزد من آورد چنین پاداشى را به او خواهم داد، این تشویق (علاوه بر روح ایمان و جهاد كه در وجود آنها شعلهور بود) سبب شد كه سربازان جوان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در یك مسابقه افتخار آمیز با سرعت به سوى هدف بشتابند، ولى پیر مردان و افراد سالخورده در زیر پرچمها توقف كردند، هنگامى كه جنگ بدر پایان پذیرفت ، جوانان براى گرفتن پاداشتهاى افتخارآمیز خود به خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شتافتند، اما پیر مردان به آنها گفتند كه ما نیز سهمى داریم ، زیرا ما تكیه گاه و مایه دلگرمى شما بودیم و اگر كار بر شما سخت مى شد و عقبنشینى مى كردید ، حتما به سوى ما مى آمدید، در این موقع میان دو نفر از انصار مشاجره لفظى پیدا شد و راجع به غنائم جنگ با یكدیگر گفتگو كردند، آیه فوق نازل شد و صریحا غنائم را متعلق به پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) معرفى كرد كه هر گونه بخواهد با آن رفتار كند، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هم آنرا به طور مساوى در میان همه جنگجویان تقسیم كرد، و دستور داد كه میان برادران دینى صلح و اصلاح شود.

تفسیر

همانگونه كه در شاءن نزول خواندیم آیه فوق پس از جنگ بدر نازل شده و پیرامون غنائم جنگى صحبت مى كند و به صورت قانون كلى ، یك حكم وسیع اسلامى را بیان میدارد، خطاب به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) كرده و مى گوید: از تو درباره انفال سؤ ال مى كنند (یسئلونك عن الانفال ).

بگو انفال مخصوص خدا و پیامبر صلى الله علیه و آله است (قل الانفال لله و الرسول ).

بنابر این تقوا را پیشه كنید و در میان خود اصلاح كنید و برادرانى را كه با هم ستیزه كرده اند آشتى دهید (فاتقوا الله و اصلحوا ذات بینكم ).

و اطاعت خدا و پیامبرش كنید، اگر ایمان دارید (و اطیعوا الله و رسوله ان كنتم مؤ منین ) .

یعنى تنها ایمان با سخن نیست ، بلكه جلوهگاه ایمان ، اطاعت بى قید و شرط در همه مسائل زندگى از فرمان خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، نه تنها در غنائم جنگى در همه چیز باید گوش به فرمان و تسلیم اوامر آنها باشید.

انفال چیست ؟

انفال در اصل از ماده نفل (بر وزن نفع ) به معنى زیادى است ، و این كه به نمازهاى مستحب نافله گفته مى شود چون اضافه بر واجبات است ، و همچنین اگر نوه را نافله مى گویند به خاطر این است كه بر فرزندان افزوده مى شود، نوفل به كسى گفته مى شود كه بخشش زیاد داشته باشد.

و اگر به غنائم جنگى نیز انفال گفته شده است ، یا به جهت این است كه یك سلسله اموال اضافى است كه بدون صاحب میماند و به دست جنگجویان میافتد در حالى كه مالك خاصى براى آن وجود ندارد، و یا به این جهت است كه جنگجویان براى پیروزى بر دشمن میجنگند، نه براى غنیمت ، بنابر این غنیمت یك موضوع اضافى است كه به دست آنها میافتد.

در اینجا به سه نكته مهم باید توجه داشت :

1 - گرچه آیه فوق در زمینه غنائم جنگى وارد شده است ، ولى مفهوم آن یك حكم كلى و عمومى است ، و تمام اموال اضافى یعنى آنچه مالك خصوصى ندارد را شامل مى شود، به همین دلیل در روایاتى كه از طریق اهلبیت (علیهم السلام ) به ما رسیده میبینیم كه مفهوم وسیعى براى انفال بیان شده است ، در روایات معتبر از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) چنین مى خوانیم :

انها ما اخذ من دار الحرب من غیر قتال كالذى انجلى عنها اهلها و هو المسمى فیئا و میراث من لا وارث له ، و قطائع الملوك اذا لم تكن مغصوبة و الاجام ، و بطون الاودیه ، و الموات ، فانها لله و لرسوله و بعده لمن قام مقامه یصرفه حیث یشاء من مصالحه و مصالح عیاله :

انفال اموالى است كه از دار الحرب بدون جنگ گرفته مى شود و همچنین سرزمینى كه اهلش آنرا ترك كرده و از آن هجرت مى كنند - و آن فیى ء نامیده مى شود - و میراث كسى كه وارثى نداشته باشد، و سرزمین و اموالى كه پادشاهان به این و آن مى بخشیدند - در صورتى كه صاحب آن شناخته نشود - و بیشهزارها و جنگلها و درهها و سرزمینهاى موات كه همه اینها از آن خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و بعد از او براى كسى است كه قائم مقام او است ، و او آن را در هر راه كه مصلحت خویش و مصلحت مردمى كه تحت تكفل او هستند ببیند، مصرف خواهد كرد.

گرچه همه غنائم جنگى در حدیث بالا نیامده است ، ولى در حدیث دیگرى كه از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده مى خوانیم : ان غنائم بدر كانت للنبى خاصة فقسمها بینهم تفضلا منه : غنائم بدر مخصوص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود و او به عنوان بخشش آنها را در میان جنگجویان تقسیم كرد.

از آنچه گفته شد چنین نتیجه مى گیریم كه مفهوم اصلى انفال نه تنها غنائم جنگى بلكه همه اموالى را كه مالك خصوصى ندارد شامل مى شود و تمام این اموال متعلق به خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و قائم مقام او است ، و به تعبیر دیگر متعلق به حكومت اسلامى است و در مسیر منافع عموم مسلمین مصرف مى گردد.

منتها در مورد غنائم جنگى و اموال منقولى كه با پیكار به دست سربازان میافتد، قانون اسلام - چنانكه در همین سوره شرح خواهیم داد - بر این قرار گرفته كه چهار پنجم آنرا به عنوان تشویق و جبران گوشهاى از زحمات جنگجویان به آنها داده شود، و تنها یك پنجم از آن به عنوان خمس در مصارفى كه ذیل آیه 41 اشاره خواهد شد مصرف گردد، و به این ترتیب غنائم نیز در مفهوم عمومى انفال مندرج است و در اصل ، ملك حكومت اسلامى است و بخشیدن چهار پنجم آن به جنگجویان به عنوان عطیه و تفضل است (دقت كنید).

2 - ممكن است تصور شود كه آیه فوق (بنابر این كه غنائم جنگى را نیز شامل شود) با آیه چهل و یكم همین سوره كه مى گوید: تنها یك پنجم غنائم (خمس آنها) متعلق به خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و سایر مصارف است منافات دارد زیرا مفهوم آن این است كه چهار پنجم باقیمانده به جنگجویان متعلق است . ولى با توجه به آنچه در بالا گفته شد، روشن مى شود كه غنائم جنگى در اصل همه متعلق به خدا و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است ، و این یكنوع بخشش و تفضل مى باشد كه چهار پنجم آنرا در اختیار جنگجویان میگذارند و به تعبیر دیگر حكومت اسلامى چهار پنجم حق خود را از غنائم منقول در مورد مجاهدین مصرف مى كند و به این ترتیب هیچگونه منافاتى باقى نمیماند.

و از اینجا نیز روشن مى شود كه آیه خمس - آنچنانكه بعضى از مفسران پنداشته اند - آیه انفال را نسخ نمى كند، بلكه هر دو به قوت خود باقى هستند.

3 - همانگونه كه در شاءن نزول خواندیم در میان بعضى از مسلمانان مشاجره اى در مورد غنائم جنگى واقع شد و براى قطع این مشاجره نخست ریشه آن كه مساءله غنیمت بود زده شد و به طور دربست در اختیار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) قرار گرفت ، سپس دستور اصلاح میان مسلمانان و افرادى كه با هم مشاجره كردند، به دیگران داد. اصولا اصلاح ذات البین و ایجاد تفاهم و زدودن كدورت ها و دشمنى ها و تبدیل آن به صمیمیت و دوستى ، یكى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است .

ذات به معنى خلقت و بنیه و اساس چیزى است ، و بین به معنى حالت ارتباطى و پیوند میان دو شخص یا دو چیز است ، بنابراین اصلاح ذات البین به معنى اصلاح اساس ارتباطات و تقویت و تحكیم پیوندها و از میان بردن عوامل و اسباب تفرقه و نفاق است .

در تعلیمات اسلامى به اندازهاى به این موضوع اهمیت داده شده كه به عنوان یكى از برترین عبادات معرفى گردیده است ، امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در آخرین وصایایش به هنگامى كه در بستر شهادت بود به فرزندانش فرمود: انى سمعت جدكما رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) یقول : اصلاح ذات البین افضل من عامة الصلوة و الصیام : من از جد شما پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیدم كه مى فرمود اصلاح رابطه میان مردم از انواع نماز و روزه مستحب هم برتر است

در كتاب كافى از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل شده كه فرمود: صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا و تقارب بینهم اذا تباعدوا عطیه و بخششى را كه خداوند دوست دارد اصلاح بین مردم است هنگامى كه به فساد گرایند و نزدیك ساختن آنها به یكدیگر است به هنگامى كه از هم دور شوند. و نیز در همان كتاب از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده كه به مفضل (یكى از یاران امام ) فرمود: اذا راءیت بین اثنین من شیعتنا منازعة فافتدها من مالى هنگامى كه میان دو نفر از پیروان ما مشاجره اى ببینى (كه مربوط به امور مالى است ) از مال من غرامت بپرداز (و آنها را با هم صلح ده ).

و به همین دلیل در یكى دیگر از روایات مى خوانیم كه مفضل روزى دو نفر از شیعیان را دید كه در مورد ارث با هم نزاع دارند آنها را به منزل خود دعوت كرد، و چهارصد درهم كه مورد اختلاف آنها بود به آنها پرداخت و غائله را ختم كرد، سپس به آنها گفت : بدانید كه این از مال من نبود، ولى امام صادق (علیه السلام ) به من دستور داده است كه در اینگونه موارد با استفاده از سرمایه امام ، صلح و مصالحه در میان یاران ایجاد كنم .

علت اینهمه تاءكید در زمینه مساءله اجتماعى با كمى دقت روشن مى شود زیرا عظمت و توانائى و قدرت و سربلندى یك ملت ، جز در سایه تفاهم و تعاون ممكن نیست ، اگر مشاجره ها، اختلافات كوچك اصلاح نشود، ریشه عداوت و دشمنى تدریجا در دلها نفوذ مى كند، و یك ملت متحد را به جمعى پراكنده مبدل مى سازد، جمعى آسیب پذیر، ضعیف و ناتوان و زبون در مقابل هر حادثه و هر دشمن ، و حتى میان چنین جمعیتى بسیارى از مسائل اصولى اسلام همانند نماز و روزه و یا اصل موجودیت قرآن به خطر خواهد افتاد.

به همین دلیل بعضى از مراحل اصلاح ذات البین شرعا واجب و حتى استفاده از امكانات بیت المال براى تحقق بخشیدن آن مجاز است و بعضى از مراحل آن كه با سرنوشت مسلمانان زیاد تماس ندارد مستحب مؤ كد است .

 

سوره انفال, آیه 1

ارسال نظر