کافران میگویند: چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نمی شود؟ جز این نیست که تو بیم دهندهای هستی و هر قومی را رهبری است.
وَیَقُولُ الَّذِینَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ
کافران میگویند: چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نمی شود؟ جز این نیست که تو بیم دهندهای هستی و هر قومی را رهبری است.
باز هم بهانه جوئى !.
پس از آنكه در آیات گذشته اشاراتى به مساله ((توحید))، و اشاره اى به مساله ((معاد)) شد، در آیه مورد بحث به یكى از ایرادات مشركان لجوج در زمینه ((نبوت )) مى پردازد، و مى گوید: ((كافران مى گویند: چرا معجزه و نشانه اى از پروردگارش بر او نازل نشده است )) (و یقول الذین كفروا لو لا انزل علیه آیة من ربه ).
واضح است كه یكى از وظائف پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم )، ارائه معجزات به عنوان سند حقانیت و پیوندش با وحى الهى است ، و مردم حقیقتجو به هنگام شك و تردید در دعوت نبوت این حق را دارند كه مطالبه اعجاز كنند، مگر اینكه دلائل نبوت از طریق دیگر آشكار باشد.
ولى باید به یك نكته دقیقا توجه داشت كه مخالفان انبیاء، همواره داراى حسن نیت نبودند، یعنى معجزات را براى یافتن حق نمى خواستند، بلكه به عنوان لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق هر زمان پیشنهاد معجزه و خارق عادت عجیب و غریبى مى كردند.
این گونه معجزات كه معجزات اقتراحى نامیده مى شود هرگز براى كشف حقیقت نبوده ، و به همین دلیل پیامبران هرگز در برابر آن تسلیم نمیشدند، در حقیقت این دسته از كافران لجوج فكر مى كردند كه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) ادعا مى كند من قادر بر انجام همه چیزم و خارقالعاده گر میباشم ! و در اینجا نشسته ام كه هر كس پیشنهاد هر امر خارق العادهاى كند براى او انجام دهم !.
ولى پیامبران با ذكر این حقیقت كه معجزات بدست خدا است و به فرمان او انجام مى گیرد و ما وظیفه تعلیم و تربیت مردم را داریم ، دست رد بر سینه این گونه افراد میزدند.
لذا در آیه مورد بحث مى خوانیم كه به دنبال این سخن مى فرماید: اى پیامبر ((تو فقط بیم دهنده اى و براى هر قوم و ملتى هادى و رهنمائى است )) (انما انت منذر و لكل قوم هاد).
در اینجا دو سؤ ال پیش مى آید :
1 - جمله ((انما انت منذر و لكل قوم هاد)) چگونه مى تواند پاسخ كافران نسبت به تقاضاى معجزه بوده باشد.
جواب این سؤ ال با توجه به آنچه در بالا گفتیم روشن است زیرا پیامبر، یك خارقالعاده گر نیست كه به درخواست هر كس و براى هر مقصد و هر منظور دست به اعجاز بزند، وظیفه او در درجه اول انذار یعنى بیم دادن به آنها كه در بیراهه میروند و دعوت به صراط مستقیم است البته هر گاه براى تكمیل این انذار و آوردن گمراهان به صراط مستقیم نیاز به اعجازى باشد، مسلما پیامبر كوتاهى نخواهد كرد، ولى در برابر لجوجانى كه در این مسیر نیستند هرگز چنین وظیفه اى ندارد.
در واقع قرآن مى گوید: این كافران وظیفه اصلى پیامبر را فراموش كرده اند كه مساله انذار و دعوت به سوى خدا است و چنین پنداشته اند كه وظیفه اصلى او اعجازگرى است .
2 - منظور از جمله لكل قوم هاد چیست ؟
جمعى از مفسران گفته اند كه این هر دو صفت ((منذر)) و ((هادى )) به پیامبر بر مى گردد و در واقع جمله چنین بوده است انت منذر و هاد لكل قوم : ((تو بیم دهنده و هدایت كننده براى هر جمعیتى هستى )).
ولى این تفسیر خلاف ظاهر آیه فوق است ، چرا كه ((واو)) جمله ((لكل قوم هاد)) را از ((انما انت منذر)) جدا كرده است ، آرى اگر كلمه ((هاد))، قبل از ((لكل قوم )) بود این معنى كاملا قابل قبول بود ولى چنین نیست .
دیگر اینكه هدف این بوده است كه دو قسم دعوت كننده به سوى حق را بیان كند: اول دعوت كننده اى كه كارش انذار است ، و دیگر دعوت كننده اى كه كارش هدایت است .
حتما سؤ ال خواهید كرد كه میان ((انذار)) و ((هدایت )) چه تفاوت است ؟.
در پاسخ میگوئیم كه انذار براى آن است كه گمراهان از بیراهه به راه آیند، و در متن صراط مستقیم جاى گیرند ولى هدایت براى این است كه مردم را پس از آمدن به راه به پیش ببرد.
در حقیقت ((منذر)) همچون ((علت محدثه )) و ایجاد كننده است ، و هادى به منزله ((علت مبقیه )) و نگهدارنده و پیش برنده ، و این همان چیزى است كه ما از آن تعبیر به ((رسول )) و امام مى كنیم ، رسول ، تاسیس شریعت مى كند و امام حافظ و نگهبان شریعت است (شك نیست كه هدایت كننده بر شخص پیامبر در موارد دیگر اطلاق شده اما به قرینه ذكر منذر در آیه فوق مى فهمیم كه منظور از هدایت كننده كسى است كه راه پیامبر را ادامه مى دهد و حافظ و نگهبان شریعت او است ).
روایات متعددى كه از پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در كتب شیعه و اهل تسنن نقل شده كه فرمود: ((من منذرم و على هادى است )) این تفسیر را كاملا تایید مى كند به عنوان نمونه به چند روایت از آنها اشاره مى كنیم :
1 - ((فخر رازى )) در ذیل همین آیه در تفسیر این جمله از ابن عباس چنین نقل مى كند:
وضع رسول الله یده على صدره فقال انا المنذر، ثم اوما الى منكب على (علیه السلام ) و قال انت الهادى بك یهتدى المهتدون من بعدى : ((پیامبر دستش را بر سینه خود گذاشت و فرمود: منم منذر! سپس به شانه على اشاره كرد و فرمود توئى هادى ! و بوسیله تو بعد از من هدایت یافتگان هدایت مى شوند)).
این روایت را دانشمند معروف اهل تسنن علامه ابن كثیر در تفسیر خود، و همچنین علامه ابن صباغ مالكى در ((فصول المهمه )) و گنجى شافعى در ((كفایة الطالب )) و طبرى در تفسیر خود و ابو حیان اندلسى در كتاب تفسیرش به نام ((بحر المحیط)) و همچنین علامه نیشابورى در تفسیر خویش و گروه دیگرى نقل كرده اند.
2 - حموینى كه از علماى معروف اهل تسنن است در كتاب ((فرائد السمطین )) از ابو هریره اسلمى چنین نقل مى كند: ان المراد بالهادى على (علیه السلام ).
3 - میرغیاث الدین نویسنده كتاب ((حبیب السیر)) در جلد دوم كتاب خود صفحه 12 چنین مینویسد، قد ثبت بطرق متعدده انه لما نزل قوله تعالى انما انت منذر و لكل قوم هاد قال لعلى انا المنذر و انت الهادى بك یا على یهتدى المهتدون من بعدى ((به طرق متعددى نقل شده هنگامى كه آیه ((انما انت منذر و لكل قوم هاد)) نازل شد پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) به على (علیه السلام ) فرمود من منذرم و تو هادى اى على ! بوسیله تو هدایت یافته گان هدایت مى شوند)).
آلوسى در ((روح المعانى )) و شبلنجى در ((نور الابصار)) و شیخ سلیمان قندوزى در ((ینابیع الموده )) نیز این حدیث را به همان عبارت یا نزدیك به آن نقل كرده اند.
گر چه راوى این حدیث در غالب طرق آن ابن عباس است ، ولى منحصر به ابن عباس نیست ، بلكه از ابو هریره (طبق نقل حموینى ) و از خود على (علیه السلام ) (طبق نقل ثعلبى ) نیز روایت شده است ، آنجا كه فرمود المنذر النبى و الهادى رجل من بنى هاشم یعنى نفسه : ((منذر پیامبر است و هدایت كننده مردى از بنى هاشم است كه منظور حضرت خود او بود)).
گر چه در این احادیث تصریح به مساله ولایت و خلافت بلافصل نشده است ولى با توجه به اینكه هدایت به معنى وسیع كلمه منحصر به على (علیه السلام ) نبود بلكه همه علماى راستین و یاران خاص پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) این برنامه را انجام مى دادند، معلوم مى شود معرفى على (علیه السلام ) به عنوان هادى به خاطر امتیاز و خصوصیتى است كه او داشته است ، او برترین مصداق هادى بوده و چنین مطلبى جدا از ولایت و خلافت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نخواهد بود.
***
سوره رعد, آیه 7