شما اینجا هستید: امامت در قرآن > ولایت تکوینی امامان
ولایت تکوینی امامان
از جمله شبهاتی که مخالفین شیعه مطرح می‌کنند درباره ولایت تکوینی امامان است.

از جمله شبهاتی که مخالفین شیعه مطرح می کنند درباره ولایت تکوینی امامان است.

به این بیان که می گویند:

کدام عقل باور می کند که خداوند ولایت تکوینی اش را به ائمه واگذار کرده باشد

در پاسخ به این سوال به چند نکته باید توجه کرد

نکته اول:

طبق آیات و روایات دو نوع ولایت داریم

۱- ولایت تشریعى‏ یعنی اینکه تشریع و امر و نهی و فرمان دادن در اختیار کسی باشد.

مثلا دستور نماز و روزه به بندگان که توسط خدا تشریع شده است

۲- ولایت تكوینى‏:

یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف داشتن در آنها، که این سرپرستی را یا خدا انجام می دهد یا كسى که بتواند به فرمان و اذن خداوند در جهان آفرینش و تكوین تصرف كند مثلًا بیمار غیر قابل علاجى را به اذن خدا با نفوذ و سلطه ‏اى كه خداوند در اختیار او گذارده است شفا دهد

نکته دوم:

«ولایت تكوینى» سه معنا مى‏ تواند داشته باشد:

۱- «ولایت در امر خلقت و آفرینش جهان»

به این معنا كه خداوند به بنده ‏اى از بندگان یا فرشته ‏اى از فرشتگان خود توانایى دهد كه عوالمى را بیافریند؛ یا از صفحه هستى محو كند؛ به یقین این امر محالى نیست؛ چرا كه خداوند قادر بر همه چیز است و هر گونه توانایى را مى‏ تواند به هر كس بدهد. ولى آیات قرآن در همه جا نشان مى ‏دهد كه آفرینش عالم هستى و سماوات و... همه به قدرت پروردگار انجام گرفته، نه به وسیله بندگان خاصى یا فرشتگانش، و لذا همه جا نسبت خلقت به او داده شده؛ بنابراین خالق آسمان ها و زمین ها و گیاه و حیوان و انسانها تنها خدا است.

۲- «ولایت تكوینى به معنى واسطه فیض بودن»:

به این معنى كه هر گونه امداد و رحمت و بركت و قدرتى از سوى خداوند به بندگانش یا سایر موجودات جهان هستى مى‏ رسد از طریق اولیاء اللَّه و بندگان خاص او است.

ولى بدون شك اثبات این نوع ولایت نیاز به دلیل كافى دارد، و اگر هم ثابت شود باز به اذن اللَّه است.

۳- «ولایت تكوینى در مقیاس معین»

مانند احیاى مردگان و شفاى بیماران غیر قابل علاج به وسیله پیامبران و اولیای الهی.

نمونه هایى از این نوع ولایت درباره بعضى از پیامبران در قرآن مجید با صراحت آمده .

از این رو این شاخه از ولایت تكوینى نه تنها از نظرعقل امكان‏پذیراست؛ بلكه دلایل نقلى متعدد نیز دارد.

اثبات این نوع از ولایت در آیات قرآن

۱- وَ یُعَلِّمُهُ الكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ التَّوراةَ وَالانْجیلَ- وَ رَسُولًا الى بَنى اسْرائیلَ انّى قَدْ جِئْتُكُمْ بِآیةٍ مِنْ رَبِّكُمْ انّى اخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینَ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَانْفُخُ فیهِ فَیَكُونُ طَیْراً بِاذْنِ اللَّهِ وَ ابْرِءُ الاكْمَهَ وَ الابْرَصَ وَ احْیِى الْمَوْتى بِاذْنِ اللَّهِ وَ انَبِّئُكُمْ بما تَأكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فى بُیُوتِكُمْ انَّ فى ذلِكَ لآیَةَ لَكُمْ انْ كُنْتُمْ مُؤمِنینَ‏.

و به او، كتاب و دانش و تورات و انجیل، خواهد آموخت.

و به سوى بنى اسرائیل فرستاده خواهد شد (تا به آنها بگوید:)

من نشانه اى از طرف پروردگار شما، برایتان آورده ‏ام؛ من از گِل، چیزى به شكل پرنده مى سازم؛ سپس در آن مى دمم و به اذن خدا، پرنده‏اى مى‏ گردد.

و به اذن خدا، كور مادر زاد و مبتلا به بیمارى پیسى را بهبودى مى بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى كنم؛ و به شما خبر مى دهم از آنچه مى خورید، و آنچه را در خانه هاى خود ذخیره می کنید، به یقین در این (معجزات)، نشانه اى براى شماست، اگر ایمان داشته باشید. [۱]

با دقت در آیه، این نكته روشن مى ‏شود كه حضرت مسیح علیه السلام آفرینش پرنده را به خدا نسبت مى‏ دهد، در حالى كه در سه قسمت دیگر (شفا دادن كور مادرزاد و مبتلایان به برص، و احیاى مردگان) به خودش نسبت مى ‏دهد؛ اما به اذن و فرمان خدا، و منظور از «ولایت تكوینى» همین است كه گاه خداوند چنان قدرتى به انسان مى ‏دهد كه بتواند به فرمان او در عالم آفرینش و طبیعت تأثیر بگذارد؛ و اسباب عادى را بر هم زند، مرده ‏اى را زنده كند و بیماران غیر قابل علاجى را بهبودى بخشد.

این یك نمونه از ولایت تكوینى است كه خدا به بنده ‏اش حضرت مسیح علیه السلام عطا فرمود؛ و دادن شبیه آن به سایر انبیاء یا امامان معصوم علیهم السلام هیچ مانع ندارد.

۲- قالَ الَّذى عِنّدَهُ عِلّمٌ مِنَ الّكِتابِ انَا آتیكَ بِه قَبْلَ انْ یَرْتَدَّ الَیْكَ طَرْفُكَ فَلَما رَآهُ مُسْتَقِراً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّى لَیَبْلُوَنى أَاشْكُرُ امْ اكْفُرْ وَ مَنْ شَكَرَ فَانَّما یَششْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَانَّ رَبّى غَنىٌّ كَریم‏

(اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت:

«گفت من پیش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!»

و هنگامى كه (سلیمان) آن تخت را نزد خود ثابت و پا برجا دید گفت:

«این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش كند كه آیا شكر او را بجا مى ‏آورم یا كفران مى ‏كنم!؟

و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر کرده است و هر كس كفران نماید (به خودش زیان رساند،) چرا كه پروردگار من، بى نیاز و بخشنده است.» [۲ ]

در این آیه سخن از تصرف تكوینى كسى است كه از نزدیكان وخاصان حضرت سلیمان بوده است؛ ولى نامى از او در قرآن به میان نیامده جز با توصیف‏

الَّذى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏:

«كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) نزد او بود هنگامى كه سلیمان به اصحاب و خاصان خود خطاب كرد و گفت:

«كدام یك از شما تخت او را براى من مى ‏آورد پیش از آنكه به حال تسلیم نزد من آیند؟»

(قالَ یا ایُّهَا المَلَاٌ ایُّكُمْ یَأْتینى بِعَرْشِها قَبْلَ انْ یَاْتوُنى مُسْلِمینَ).

فرد نیرومندى از جن گفت:

«من آن را نزد تو مى ‏آورم پیش از آن كه از جایگاهت برخیزى».

قالَ عِفْریتٌ مِنَ الجِّنِ انَا آتِیكَ بِه قَبْلَ انْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ‏.

سپس مى ‏افزاید:

«كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت:

من، پیش از آنكه چشم بر هم زنى آن را نزد تو خواهم آورد»!!!

(وَ قالَ الَّذى عِنْدَهُ عِلْمُ مِنَ الْكِتابِ انَا آتیكَ بِه قَبْلَ انْ یَرْتَدَّ الَیْكَ طَرْفُكَ).

البته این فقط یك ادعا نبود، بلكه او به گفته خود عمل كرد، زیرا در ادامه آیه مى ‏خوانیم:

فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّى‏:

«و هنگامى كه (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت:

«این از فضل پروردگار من است،»(كه به ‏ بعضى از یارانم چنین توانایى داده است).

آن چه در اینجا مورد توجه ما است این است كه یكى از اولیاء اللَّه به واسطه داشتن علم كتاب، یا آگاهى براسم اعظم، و یا هر چیز دیگر، توانایى داشته است كه در جهان تكوین وعالم اسباب تصرف كند، و تخت ملكه سبا را از جنوب جزیرة العرب دریك‏ چشم بر هم زدن به شمالى ‏ترین نقطه آن برساند، نا گفته پیدا است كه این امر در مورد سایر اولیاء اللَّه و پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام امكان دارد.

از مجموع آیاتى كه گذشت به روشنى استفاده مى‏ شود كه‏ «ولایت تكوینى» از دیدگاه قرآن مجید امرى است ممكن و قابل قبول.

نکته سوم:

اثبات ولایت تکوینی در کتب فریقین

در كتب شیعه و اهل سنت معروف است كه در جنگ خیبر هنگامى كه پیروزى به وسیله بعضى از فرماندهان لشگر میسّر نشد؛ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:

«فردا پرچم را به دست مردى مى‏ سپارم كه خدا و رسولش را دوست دارد؛ و خداوند بر دست او پیروزى فراهم مى‏كند؛ سپس به سراغ على علیه السلام فرستاد، و در حالى كه چشمش به شدّت درد مى ‏كرد؛ خدمت حضرت آمد، پیامبر صلى الله علیه و آله آب دهان به چشم او كشید و از آن به بعد هیچ گونه دردى احساس نكرد؛ سپس پرچم را به دست او داد (و خیبر را فتح كرد)».

این حدیث معروف نشان مى‏ دهد كه پیامبر صلى الله علیه و آله با نفوذ تكوینى خود - باذن اللَّه - چشم على علیه السلام را شفا داد. [۳]

عجیب این است که مخالفین شیعه برای عمر در کتاب هایشان ولایت تکوینی را ثابت کرده اند ولی هر وقت شیعه برای ائمه ولایت تکوینی ثابت می کند، سریع شیعه را مشرک می دانند.

نمونه ای از اثبات ولایت تکوینی برای عمر بن خطاب

فخر رازی می نویسد :

وقعت الزلزلة فی المدینة فضرب عمر الدرة على الأرض وقال : اسكنی بإذن الله فسكنت وما حدثت الزلزلة بالمدینة بعد ذلك .

وزی در مدینه زلزله شدیدی آمد و مردم ریختند بیرون و پناه آوردند به خلیفه دوم، خلیفه دوم شلاق خود را محكم بر زمین كوبید و گفت:

" آرام باش به اذن خدا " زمین هم آرام شد؛ بعد از آن، زمین مدینه دیگر زلزله نگرفت . [۴]

آیا این حدیث بر فرض صجت سند، ولایت تکوینی را برای عمر ثابت نمی کند؟

اگر خدای نخواسته یكی از شیعیان عین همین مطالب را درباره امیرالمؤمنین یا یكی دیگر ازائمه علیهم السلام نقل كند ، فوراً او را متهم به شرک و غلو می کنند

نکته چهارم:

شهید مطهری دباره ولایت تکوینی می فرماید:

مقصود از ولایت تصرّف یا ولایت تكوینى این نیست كه بعضى جهّال پنداشته ‏اند كه انسانى از انسانها سمت سرپرستى و قیمومت نسبت به جهان پیدا كند به طورى كه او گرداننده زمین و آسمان و خالق و رازق و محیى و ممیت من جانب اللَّه باشد، در عین حال، ادب اسلامى اقتضا مى ‏كند كه ما خلق و رزق و احیا و اماته و امثال اینها را به غیر خدا نسبت ندهیم زیرا قرآن مى‏ كوشد كه ما از اسباب و وسائط عبور كنیم و به منبع اصلى دست یابیم و توجّه ‏مان به كارگزار كلّ جهان باشد كه وسائط نیز آفریده او و مجرى امر او و مظهر حكمت او مى ‏باشند؛ ثانیاً نظام عالم از نظر وسائط نظام خاصّى است كه خداوند آفریده است و هرگز بشر دراثر سیر تكاملى خود جانشین هیچیك از وسائط فیض نمى ‏گردد بلكه خود فیض را از همان وسائط مى ‏گیرد؛ یعنى فرشته به او وحى مى ‏كند و فرشته مأمور حفظ او و مأمور قبض روح او مى ‏گردد، در عین اینكه ممكن است مقام قرب و سعه وجودى آن انسان از آن فرشته‏اى كه مأمور اوست احیاناً بالاتر و بیشتر باشد. [۵]

منابع:

[۱] سوره آل عمران، آیه ۴۹

[۲]نمل آیه ۴۰

[۳] كامل، ابن اثیر، جلد ۲، صفحه ۲۱۹، علامه مجلسى در بحارالانوار، جلد ۲۱، صفحه ۲۹۸

[۴] تفسیر کبیر ج ۲۱ ص ۷۵

[۵]مجموعه ‏آثار استادشهید مطهرى، ج‏۳، ص: ۲۸۶

ارسال نظر