شما اینجا هستید: امامت در حدیث > ابن حجر وحدیث ایمان مُحب ونفاق مُبغض
ابن حجر وحدیث ایمان مُحب ونفاق مُبغض
حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در فضیلت امیرالمؤمنین نقل شده است که:

حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در فضیلت امیرالمؤمنین نقل شده است که:

«لا یحبك الا مؤمن ولا یبغضك الا منافق

(دوست ندارد تو را مگر مؤمن و بغض تو را ندارد مگر منافق)».

اسناد حدیث

این حدیث توسط عده ای از صحابه (امیرالمؤمنین، ام سلمه، عمران بن حصین، ابن عباس، و ابن مسعود)[۱]

در کتب معتبر حدیثی نقل گردیده است، و علمای اهل سنت معترف به صحت این حدیث می باشند، مخصوصاً نقل این حدیث در صحیح مسلم هرگونه بحث را در مورد سند حدیث غیر لازم می نماید. با این وجود در مورد مضمون و دلالت صریح این حدیث بعضی از علما، با تعصب درونی که گاهی ظاهر می گردد، بحث های غیر علمی و غیر عرفی نموده اند.

مثلاً ابن حجر در کتاب فتح الباری آورده است که:

«وقد ثبت فی صحیح مسلم عن علی أن النبی صلى الله علیه وسلم قال له لا یحبك الا مؤمن ولا یبغضك الا منافق.[۲]

روایت صحیحی در فضیلت امیرالمؤمنین در صحیح مسلم آمده که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لا یحبك الا مؤمن ولا یبغضك الا منافق».

این روایت صحیح و ثابت شده است.»

ابن حجر با اطلاع از وقایع تاریخی و عمل برخی از صحابه که بغض آن ها در مقابل امیرالمؤمنین به اثبات رسیده است و با ایشان جنگیده اند، برای عقیده عدالت صحابه و اعتقاد او به این که در مورد عمل صحابه نمی توان انتقادی نمود، این مسأله را در ادامه سخنش در فتح الباری به این صورت توجیه نموده است:

«وهذا جار باطراد فی أعیان الصحابة لتحقق مشترك الاكرام لما لهم من حسن العناء فی الدین قال صاحب المفهم واما الحروب الواقعة بینهم فان وقع من بعضهم بغض لبعض فذاك من غیر هذه الجهة بل للامر الطارئ الذی اقتضى المخالفة ولذلك لم یحكم بعضهم على بعض بالنفاق وانما كان حالهم فی ذلك حال المجتهدین فی الاحكام للمصیب أجران وللمخطئ أجر واحد والله أعلم.[۳]

این فضیلت برای بزرگان صحابه، نسبت به همه آنها محقق است که بغض آن ها نشانه نفاق و محبت آنها نشانه ایمان باشد، و مختص امیرالمؤمنین نیست؛ بلکه با تنقیح مناطی که احمد بن عمر در کتاب «المفهم لما اشکل من تلخیص کتاب مسلم»، آورده است، این مطلب نسبت به همه صحابه ثابت می گردد، و جنگ هایی که بین آنان رخ داده است گرچه بغضی از یک طرف نسبت به دیگری رخ داده است، به این دلایل مذکور نبوده، بلکه اقتضای مخالفت و جنگ بین آنان است و از جهت اکرام ننمودن صحابه پیامبر نیست؛ به همین دلیل حکم به نفاق بعضی از آنان نمی گردد، بلکه حال آنان مانند حال مجتهدین در احکام است که برای آنکه به حق می رسد، دو پاداش و برای آنکه به خطا می رسد، یک پاداش لحاظ می گردد.»

کلام احمد بن عمر در کتاب «المفهم لما اشکل من تلخیص کتاب مسلم»:

«فمَنْ أحبَّه لسابقته فی الإسلام، وقِدَمِهِ فی الإیمان، وغَنَائِهِ فیه، وذبِّه عنه وعن النبیِّ (صلى الله علیه وآله وسلمولمكانته منه (صلى الله علیه وآله وسلم) وقرابتِهِ ومصاهرته، وعلمِهِ وفضائله، كان ذلك منه دلیلاً قاطعًا على صِحَّةِ إیمانه ویقینِهِ ومحبتِهِ للنبیِّ (صلى الله علیه وآله وسلم)، ومَنْ أبغضَهُ لشیء من ذلك، كان على العكس.[۴]

در تفسیر حدیث ایمان محب و نفاق مبغض می توان گفت: کسی که علی را دوست دارد، به خاطر سبقت او در اسلام و مقدم بودن او در ایمان، بی نیازی او در دین و حفاظت از دین و پیامبر و نسبتش با پیامبر اکرم و نزدیکی نسبی و داماد پیامبر و علم و فضائلش، دلیل قاطعی است بر اینکه چنین شخصی ایمان و یقین و محبتش نسبت به پیامبر صحیح است و کسی که به چیزی از این علت ها، بغض علی دارد، برعکس بوده و نشانه نفاق اوست.»

همان طور که ملاحظه شد، حدیث صحیحی که در مورد امیرالمؤمنین بیان شده بود، به صورتی تفسیر شد که حتی دشمن امیرالمؤمنین را هم شامل شد، و بر فرض پذیرش خطای آنان در جنگ با امیرالمؤمنین، آنان باز هم مستحق پاداش قلمداد گردیده اند؛ آیا معنای سخن پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله و سلم)، این است که دوستدار علی نیست مگر مؤمن و دوستدار صحابه دیگر (گرچه به خاطر اجتهادش با علی جنگیده باشد) هم نیست مگر مؤمن، و بغض علی را مگر شخص منافق ندارد و بغض صحابه ای که چون بر ضدّ علی جنگیده و اقتضای جنگ بغض علی بوده و از مبغضین علی است، هم غیر منافق ندارد؟

آیا این عمل به حدیث و سنت پیامبر گرامی است، که سخن او به گونه ای تفسیر شود، که هر منصفی ریشه تعصب را در آن بیابد؟

پی نوشت:

[۱]. حدیث با سند منتهی به امیرالمؤمنین: مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت: دارالفکر، ج۱، ص۶۱.

أحمد بن حنبل، مسند أحمد، بیروت: دارصادر، ج۱، ص۹۵ و ۱۲۸.

نسائی، سنن النسائی، بیروت: دارالفكر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۳۴۸ ه.ق، ج۸، ص۱۱۶.

نسائی، السنن الكبرى، بیروت: دارالكتب العلمیة؛ ۱۴۱۱، ج۵، ص۱۳۷ و ج۶، ص۵۳۴.

حمیدی، مسند الحمیدی، بیروت: دارالكتب العلمیة، ۱۴۰۹، ج۱، ص۳۱.

ترمذی، سنن الترمذی، بیروت: دارالفكر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۰۳، ج۵، ص۳۰۶.

أبویعلى موصلی، مسند أبی یعلى، بیروت: دارالمأمون للتراث، ج۱، ص۲۵۱.

خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، بیروت: دارالكتب العلمیة، ۱۴۱۷، ج۱۴، ص۴۲۶.و ۱۴۱۷، ج۸، ص۴۱۶.

محمد بن یزید قزوینی، سنن ابن ماجة، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزیع، ج۱، ص۴۲.

حدیث با سند منتهی به ام سلمه: أبویعلى موصلی، مسند أبی یعلى، بیروت: دار المأمون للتراث، ج۱۲، ص۳۳۲.

ترمذی، سنن الترمذی، بیروت: دارالفكر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۰۳، ج۵، ص۲۹۹.

طبرانی، المعجم الكبیر، دارإحیاء التراث العربی، ج۲۳، ص۳۷۵.

حدیث با سند منتهی به عمران بن حصین: طبرانی، المعجم الأوسط، دارالحرمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵، ج۲، ص۳۳۷.

حدیث با سند منتهی به ابن عباس: طبرانی، المعجم الأوسط، دارالحرمین للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵، ج۵، ص۸۷.

حدیث با سند منتهی به ابن مسعود: ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، بیروت: دارالفكر للطباعة والنشر والتوزیع، ۱۴۱۵، ج۴۲، ص۲۸۱.

ابن عبدالبر، الاستیعاب، بیروت: دارالجیل، ۱۴۱۲، ج۳، ص۱۱۰۰.

[۲]. ابن حجر، فتح الباری، بیروت: دارالمعرفة للطباعة والنشر، ج۱، ص۶۰.

[۳]. همان.

[۴]. احمد بن عمر، المفهم لما اشکل من تلخیص کتاب مسلم، ج۲، ص۲۸

ارسال نظر