شما اینجا هستید: امامت در حدیث > آیا انتخاب کارگزاران نالایق دلیلی برعدم علم غیب امام علی علیه السلام می باشد ؟
آیا انتخاب کارگزاران نالایق دلیلی برعدم علم غیب امام علی علیه السلام می باشد ؟
یکی دیگر از سوالاتی که درباره علم غیب امام علی علیه السلام مطرح است

یکی دیگر از سوالاتی که درباره علم غیب امام علی علیه السلام مطرح است این است که:

با این که امام علی طبق عقیده شیعه دارای علم غیب است، پس چرا از کارگزاران فاسد در حکومتش استفاده می کرد

 مخالفین به قسمت هایی از نهج البلاغه برای مقصود خود استفاده میکنند از جمله:

 امام علی (علیه السلام) در مورد یکی از عمال خود به نام منذر بن جارود عبدی که مرتکب خطا و اشتباه شده بود مینویسد:

 «...همانا، شایستگى پدرت مرا نسبت به تو خوشبین نمود و گمان كردم همانند پدرت مى‏باشى و راه او راه می ‏روى.

ناگهان به من خبر دادند، كه در هواپرستى چیزى فروگذار نكرده، و توشه‏اى براى آخرت خود باقى نگذاشته‏اى، دنیاى خود را با تباه كردن آخرت آبادان می کنی‏ ... [۱]

 پاسخ:

 نکته اول:

در زمانی که امام علی علیه السلام افرادی را به حکومت انتخاب می کرد، آن والیان افرادی صالح بودند، اگر چه بعدا دچار وسوسه های دنیوی میشدند.

و امام موظف بودند طبق ظاهر فعلی افراد حکم کنند و از علم غیب استفاده

نمی کردند.

در حدیثی می خوانیم:

« إنّما أقضى بینكم بالبیّنات و الأیمان‏.

تنها من در میان شما طبق گواهی گواهان و سوگندها دادرسى می کنم [۲]

و اما درباره نامه ای(نامه امام به منذر بن جارود) که فرد شبهه کننده به آن استدلال کرده بود باید گفت که:

با دقت در متن این نامه، امام (علیه السلام) به ظاهر حال منذر و نیز سابقه خوب خانوادگی او نگاه کرده ، و طبق ظاهر حال او را شایسته گرفتن این مقام دیده است، ولی وقتی خلافی از او سر زد، بلافاصله عکس العمل نشان داد و او را مذمت

می کند.

پس این انتخاب امام حاکی از اشتباه حضرت در عملکرد نیست.

بلکه بر اساس وظیفه اصلی و به صلاح کلی امت است تا بعد از امام ضوابط انتخاب افراد را بدانند هرچند از درون آن ها مطلع نیستند، پس به طور کلی ائمه هم مامورند به ظاهر عمل کنند. [۳]

بله به درستی که ملاک حال فعلی افراد است و قرآن هم بر این اساس حکم می کند.

به عنوان نمونه اول بلعم باعورا را مدح می کند ولی بعد او را مذمت میکند

وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَكَّرُون‏.

و اگر مى خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى ‏بردیم؛ (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست؛ پس او را به حال خود رها كردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى آورد، و اگر او را به حال خود وا گذارى، باز همین كار را مى كند؛ (گویى چنان تشنه دنیا پرستى است كه هرگز سیراب نمى شود! (این مثل گروهى است كه آیات ما را تكذیب كردند؛ این داستان ها را (براى آنها) بازگو كن، شاید بیاندیشند (و بیدار شوند). [۴]

همانطور که ملاحظه می کنید در این آیه قرآن اول بلعم باعورا آن دانشمند دنیا پرست را مدح می کند و می فرماید ما آیات خود را به او دادیم ولی بعدا او را تشبیه به سگ می کند. پس ملاک و معیار، حال فعلی افراد است

نکته دوم:

کسانی که به نهج البلاغه برای اثبات عدم علم غیب امام استناد میکنند چرا به قسمت های دیگر نهج البلاغه درباره پیشگویی ها و علم غیب امام دقت نمیکنند.

در چندین قسمت نهج البلاغه امام به علم غیب خود اشاره میکند

«فَاسْأَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی ءٍ فِیما بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ السّاعَةِ وَلا عَنْ فِئَةٍ تَهْدِی مِائةً وَتُضِلُّ مِائَةً اِلاَّ اَنْبَأْتُکُمْ بِناعِقِها وَقائِدِها...؛

پس از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید، سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، نمیپرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت میگذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدایت یا گمراه سازد، جز آنکه شما را آگاه میسازم (و پاسخ میدهم) و از آنکه مردم را بدان میخواند، و آن که رهبریشان میکند... .» [۵ ]

نکته سوم:

علم غیب ائمه، ذاتی نیست بلکه اکتسابی است، خدا به پیامبر عطا کرده است و پیامبر آن را به ائمه انتقال داده است

امام در نهج البلاغه به این امر اشاره می کند

وَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ، وَاصْطَفاهُ عَلَی الْخَلْقِ ما اَنْطِقُ اِلاَّ صادِقا وَقَدْ عَهِدَ اِلَیَّ بِذلِکَ کُلِّهِ، وَبِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِکُ وَمَنْجی مَنْ یَنْجُو وَمَآلِ هذَا الاْمْرِ وَما اَبْقی شَیْئا یَمُرُّ عَلی رَأْسِی اِلاَّ اَفْرَغُهُ فِی اُذُنَیَّ وَاَفْضی بِهِ اِلَیَّ؛

به خدایی که او (محمد) را به حق برانگیخت و او را بر مخلوقات برگزید، جز به راستی سخن نگویم و به راستی [پیامبر اسلام] همه دانشها را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک میشود و جای نجات کسی که نجات مییابد و پایان این حکومت، [همه را به من خبر داده و مرا آگاه نموده است.]

هیچ حادثه ای بر من نگذشت، جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت.» [ ۶]

نتیجه:

امام علی علیه السلام داری علم غیب است و در انتخاب کارگزاران ملاک ایشان حال فعلی افراد است.

منابع:

 [۱ ] نهج البلاغه، نامه ۷۱

[۲ ] الكافی،کلینی، ج ۷، ص ۴۱۴

[۳ ] خلاصه ای از کتاب پیام امیرالمومنین (علیه السلام) آیت الله مکارم، ج ۱۱، نامه ۷۱

[۴ ] اعراف آیه ۱۷۶

[۵ ] خطبه ۹۲ نهج البلاغه

[۶ ] نهج البلاغه خطبه ۱۷۵

ارسال نظر