همه روزه در سرتاسر جهان کتب زیادی در رد عقائد و ایدئولوژیهای شیعه اثنی عشری منتشر و در سطح گستردهای پخش میشود
همه روزه در سرتاسر جهان کتب زیادی در رد عقائد و ایدئولوژی های شیعه اثنی عشری منتشر و در سطح گسترده ای پخش می شود که با اندکی تحقیق به این نکته دست خواهیم یافت که نویسندگان این نشریات قصد دارند با نگاشته هاى خود از گسترش تشیع در جهان جلوگیرى نمایند و در برابر گرایش پیروان دیگر فرقه ها به این مذهب حقّه ایستادگى كنند.
این تلاش ها برای ما تازگی ندارد و از صدر اسلام تا کنون با این پدیده مواجه بوده ایم که مخالفین و معاندین با از بین بردن دوستان اهل بیت (علیهم السلام) و همچنین با از بین بردن روایات منقبت اهل بیت (علیهم السلام) همواره در این راه قدم هایی برداشته اند.
در دوران متأخر نیز افرادی مثل ابن تیمیه و همفکرانش با نگاشتن کتبی مانند منهاج السنه، الصواعق المحرقه، تحفه اثنا عشریه و كتاب هاىِ بسیارِ دیگری در زمان ها و مكان هاى گوناگون به نوعی مخالفت خود را با صراط حق نشان داده اند.
ابن حجر هیتمی در مقدمه کتاب خود، الصواعق المحرقة آورده است:
«فَإِنِّی سُئِلت قَدِیما فِی تألیف كتاب یبین حقیة خلَافَة الصّدیق، وإمارة ابْن الْخطاب - رَضِی الله عَنْهُمَا -، فأجبت إِلَى ذَلِك مسارعة فِی خدمَة هَذَا الجناب...ثمَّ سُئِلت قَدِیما فِی إقرائه فِی رَمَضَان سنة خمسین وَتِسْعمِائَة بِالْمَسْجِدِ الْحَرَام؛ لِكَثْرَة الشِّیعَة والرافضة وَنَحْوهمَا الْآن بِمَكَّة المشرفة، أشرف بِلَاد الْإِسْلَام، فأجبت إِلَى ذَلِك، رَجَاء لهدایة بعض من زل بِهِ قدمه عَن أوضح المسالك.[۱]
مدت ها پیش از من درخواست شد كتابى تألیف نمایم كه حقیقت خلافت ابوبكر صدیق و حكومت عمر بن خطّاب را تبیین نماید.
من براى خدمت به این مسئله، این درخواست را پذیرفتم...آن گاه از من درخواست شد تا این كتاب را در ماه رمضان سال ۹۵۰ هجرى در مسجد الحرام بخوانم، چرا كه هم اكنون شیعیان، رافضیان و امثال اینان در مكه كه شریف ترین سرزمین هاى اسلام است بسیار فزونی یافته اند.
از این رو من به این درخواست نیز پاسخ مثبت دادم به امید آن كه برخى از كسانى كه در پیمودن روشن ترین راه ها لغزش یافته اند، هدایت شوند.»
ابن تیمیه پا را فراتر گذاشته و به حق دانستن مذهب خود کفایت نکرده و با آوردن روایت «علی مع الحق و الحق مع علی» و رد آن، حقانیت شیعه و امیرالمومنین (علیه السلام) را زیر سؤال برده و تا توانسته به شیعیان توهین کرده است.
او در کتاب منهاج السنة آورده است:
«الوجه السادس قولهم إنهم رووا جمیعا أن رسول الله صلى الله علیه وسلم قال على مع الحق والحق معه یدور حیث دار ولن یفترقا حتى یردا على الحوض من أعظم الكلام كذبا وجهلا. فإن هذا الحدیث لم یروه أحد عن النبی صلى الله علیه وسلم لا بإسناد صحیح ولا ضعیف فكیف یقال إنهم جمیعا رووا هذا الحدیث وهل یكون أكذب ممن یروى عن الصحابة والعلماء أنهم رووا حدیثا والحدیث لا یعرف عن واحد منهم أصلا بل هذا من أظهر الكذب ولو قیل رواه بعضهم وكان یمكن صحته لكان ممكنا فكیف وهو كذب قطعا على النبی...
وأیضا فالحق لا یدور مع شخص غیر النبی صلى الله علیه وسلم ولو دار الحق مع على حیثما دار لوجب أن یكون معصوما كالنبی صلى الله علیه وسلم وهم من جهلهم یدعون ذلك ولكن من علم أنه لم یكن بأولى بالعصمة من أبی بكر وعمر وعثمان وغیرهم ولیس فیهم من هو معصوم علم كذبهم.[۲]
وجه ششم: این گفته آن ها (شیعیان) كه همگى روایت كرده اند كه رسول خدا فرموده: «على با حق است و حق با او است و همواره حق بر مدار على مى چرخد، و این دو هرگز از هم دیگر جدا نمى شوند در كنار حوض (كوثر) بر من وارد شوند» از بزرگترین دروغ ها و نادانى است.
زیرا این حدیث را هیچ كس از رسول خدا نقل نكرده است، نه با سند صحیح و نه با سند ضعیف؛ پس چگونه شیعیان ادعا مى كنند كه همگى این روایت را نقل كرده اند.
دلیل دیگر بر بطلان ادعاى شیعیان این كه:
حق بر مدار هیچ كسى جز رسول خدا نمى چرخد و اگر حق بر مدار على بچرخد، واجب است كه او همانند رسول خدا معصوم باشد.
و این از نادانى شیعیان است كه چنین چیزى را ادعا مى كنند؛ اما آن هایى كه دانا هستند مى دانند كه على سزاوارتر از ابوبكر، عمر، عثمان و دیگران در عصمت نیست و چون در میان نامبردگان كسى معصوم نیست؛ پس دروغ بودن ادعاى شیعیان فهمیده مى شود.»
حال با وجود این سخنان سخیف از متفکران و ایدئولوژیست های وهابیت، سخن ما به آن ها این است، آیا شما به جز کلام الله و سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) مستمسکی برای خود دارید و راه سومی اختیار کرده اید که این چنین بی پروا بر مولای متقیان و پیروان بر حقشان این تهمت ها و توهین ها را روا می دارید؟ مگر نه این است حدیث نبوی «علی مع الحق...» در کتب صحیحه و معتبره اهل سنت تعدادش به حدی است که می توان درباره آن ادعای تواتر کرد؟
این روایت از روایت های مشهوری است که در منابع اهل سنت با تعبیر هاى گوناگون و با سند هاى معتبر در منابع اهل سنت نقل شده است كه ما به عنوان نمونه به چند مورد از آن اشاره می کنیم.
ابویعلى موصلى در مسندش[۳]، ابوبكر آجرى در الشریعة[۴]، ابن حجر عسقلانى در المطالب العالیة[۵]، متقى هندى در كنز العمال آورده اند:
«كُنَّا عِنْدَ بَیْتِ النَّبِیِّ فِیْ نَفَرٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالأَنْصَارِ، فَخَرَجَ عَلَیْنَا فَقَالَ: «أَلا أُخْبِرُكُمْ بِخِیَارِكُمْ؟» قُلْنَا: بَلَى.
قَالَ: «خِیَارُكُمُ الْمُوفُونَ الْمُطَیِّبُونَ، إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْخَفِیَّ التَّقِیّ».
قَالَ: وَمَرَّ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ: «الْحَقُّ مَعَ ذَا، الْحَقُّ مَعَ ذَا».[۶]
از ابو سعید نقل شده است كه ما به همراه تعدادى از مهاجران و انصار در كنار خانه رسول خدا بودیم كه آن حضرت خارج شد و گفت:
آیا به شما خبر بدهم كه چه كسى بهترین شما است؟ گفتیم: بلى.
فرمود:
بهترین شما كسى است كه به عهد خود وفا كنند، از بوى خوش استفاده كنند، به راستى كه خداوند انسانى را كه در جاى مخفى نیز تقوا را رعایت مى كند دوست دارد.
ابو سعید گفت: در همین زمان على بن أبى طالب از آن جا گذشت، پس رسول خدا گفت:
حق با او است، حق با او است.»
پی نوشت:
[۱]. ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة فی الرّدّ علی اهل البِدّع و الزندقه، بیروت: مؤسسة الرسالة، ج۱ ص۶
[۲]. ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، منهاج السنة النبویة، بیروت: موسسه قرطبه، ج۴ ص۲۳۸
[۳]. أبو یعلی الموصلی التمیمی، مسند أبی یعلی، دمشق: دار المأمون للتراث، ج۲ ص۳۱۸
[۴]. أبی بكر محمد بن الحسین الآجری، الشریعة، ریاض: دارالوطن، ج۴ ص۱۷۵۹
[۵]. العسقلانی الشافعی، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، السعودیة: دارالعاصمة، ج۱۶ ص۱۴۷
[۶]. علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، بیروت: دارالکتب العلمیة، ج۱۱ ص۲۸۵.