جغرافیای عربستان سعودی نشان می دهد که در نقطه مرزى حجاز و يمن، منطقه ای بنام نجران قرار گرفته است
جغرافیای عربستان سعودی نشان می دهد که در نقطه مرزى حجاز و یمن، منطقه ای بنام نجران قرار گرفته است و در ابتدای ظهور اسلام، این قسمت تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله برای دعوت این افراد به اسلام، نامه اى به اسقف نجران، ابو حارثه نوشتند و در آن نامه ساکنان نجران را به دین مبین اسلام دعوت نمودند.
متن نامه حضرت به این شرح است : «به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب.
(این نامه اى است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران:
خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مى كنم، و شماها را از پرستش «بندگان»، به پرستش «خدا» دعوت مى نمایم.
شما را دعوت مى كنم كه از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لا اقل) باید به حكومت اسلامى مالیات (جزیه) بپردازید (كه در برابر این مبلغ جزئى از جان و مال شما دفاع مى كند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر مى شود».
-برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مى كنند كه آن حضرت آیه «قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ» سوره آل عمران/ ۶۴، مربوط به اهل كتاب را، كه در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوت شده اند نیز نوشت - نمایندگان پیامبر صلى الله علیه و آله وارد نجران شده، نامه پیامبر صلى الله علیه و آله را به اسقف نجران دادند.
وى نامه را با دقت هر چه تمامتر خواند.
و براى تصمیم، شورایى مركب از شخصیتهاى بارز مذهبى و غیر مذهبى تشكیل داد.
یكى از افراد طرف مشورت، «شرحبیل» بود كه به عقل و درایت و كاردانى معروفیت كامل داشت.
وى در پاسخ «اسقف»، چنین اظهار نمود:
اطلاعات من در مسائل مذهبى بسیار ناچیز است.
بنابراین، من حق ابراز نظر ندارم، و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور مى شدید؛ مى توانستم راه حلهایى در اختیار شما بگذارم.
اما ناچارم مطلبى را تذكر دهم و آن اینكه: ما مكرر، از پیشوایان مذهبى خود شنیده ایم: روزى منصب نبوت نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، و هیچ بعید نیست كه محمد كه از اولاد اسماعیل است، همان پیامبر موعود باشد!
شورا نظر داد كه گروهى به عنوان «هیئت نمایندگى نجران» به مدینه بروند تا از نزدیك با محمد صلى الله علیه و آله تماس گرفته، دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند.
بدین ترتیب، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم «نجران» انتخاب گردیدند، كه در رأس آنان سه تن پیشواى مذهبى قرار داشت:
۱- «ابو حارثة بن علقمه»، اسقف اعظم نجران كه نماینده رسمى كلیساهاى روم در حجاز بود.
۲- «عبد المسیح»، رئیس هیئت نمایندگى كه به عقل و تدبیر و كاردانى معروفیت داشت.
۳- «ایهَم» كه فردى كهن سال و یكى از شخصیتهاى محترم ملت نجران به شمار مى رفت. (۱)
برهان الدین حلبی شافعی در کتاب سیره خود می نویسد:
هیئت نمایندگى مسیحیان نجران ، طرف عصر در حالى كه لباسهاى تجملى ابریشمى بر تن، و انگشترهاى طلا بر دست و صلیب ها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده به پیامبر صلى الله علیه و آله سلام كردند.
ولى وضع زننده و نامناسب آنان آن هم در مسجد، پیامبر صلى الله علیه و آله را سخت ناراحت نمود.
آنان احساس كردند كه پیامبر صلى الله علیه و آله از آنان ناراحت شده است، اما علت ناراحتى را ندانستند.
فوراً با عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف، كه سابقه آشنایى با آنان را داشتند، تماس گرفتند، و جریان را به آنها گفتند.
آنها اظهار داشتند كه حل این گره به دست على بن ابى طالب علیه السلام است.
وقتى به امیر مؤمنان علیه السلام مراجعه كردند، على علیه السلام در پاسخ آنها چنین فرمود :
شما باید لباسهاى خود را تغییر دهید، و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیایید.
در این صورت، مورد احترام و تكریم قرار خواهید گرفت.
نمایندگان نجران، با لباس ساده بدون انگشتر طلا، به محضر پیامبر صلى الله علیه و آله شرفیاب شده، سلام كردند.
پیامبر صلى الله علیه و آله با احترام خاص، پاسخ آنان را داد، و برخى از هدایایى را كه براى وى آورده بودند؛ پذیرفت.
نمایندگان، پیش از آنكه وارد مذاكره شوند، اظهار كردند كه وقت نماز آنان رسیده است.
پیامبر صلى الله علیه و آله اجازه داد كه نمازهاى خود را در مسجد مدینه، در حالى كه رو به مشرق ایستاده بودند، بخوانند.(۲)
موضوع رجوع به حضرت علی (علیه السلام) در حوادث حساس و سرنوشت ساز تاریخ بارها از طرف صحابه اتفاق افتاده وقتی در جنگهای کار به جایی مشکل و سخت می رسید این بازوی علی (علیه السلام) بود که پیامبر صلى الله علیه و آله را یاری می کرد اما این تنها به قدرت علی (علیه السلام) ختم نمی شد بلکه درایت و تدبر و آگاهى گسترده نسبت به كتاب خدا و سیره رسول الله صلى الله علیه و آله و گردن فرازى در راه خدا از جمله فضائل علی (علیه السلام) بود که در همه لحظات می توانست امت اسلامی را به سعادت ابدی برساند.
منابع :
(۱) تاریخ یعقوبى، ج ۲/ ۶۶.
(۲) سیره حلبى، ج ۳/ ۲۳۹.