عمده اختلاف بین شیعه و اهل تسنن موضوع جانشینی پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می باشد
عمده اختلاف بین شیعه و اهل تسنن موضوع جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد
برادران اهل سنت می گویند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)جانشینی برای خود انتخاب نکردند و امرتعیین وانتخاب جانشین خویش و رهبرامت را به خود مردم محول نمودند.
حال اگر چه روایات متواتر و گزارشهای قطعی بسیاری که در کتب فریقین وجود دارد حاکی ازآن است که آن حضرت ، امیرالمومنین (علیه السلام) را به عنوان وصی و خلیفه و جانشین پس از خود معرفی نموده اند، اما اگر فرض را بر این بگذاریم که چنانچه رسول خدا چنین کاری نکرده بودند یا به عبارت دیگر مردم را امر به تقدیم شخص فاضل برمفضول نکرده بودند ، [۱]
ملاک انتخاب و تعیین خلیفه در نزد مردم و عقلا چه بود ؟
مسلم است که مردم به عقلای قوم خود مراجعه کرده و دراین زمینه با آن ها مشورت می کردند ، و بنا بر فرض وقتی عقلا دست خویش را از ادله قرآنی و روایی خالی می دیدند برای حل این مساله به سراغ قوانین مورد قبول خود می رفتند و می دانیم که ازجمله مهمترین این قواعد که مورد قبول و پذیرش همه عقلاست ، قانون عقلی لزوم مقدم کردن شخص فاضل بر مفضول است
با توجه به این قانون اکنون می خواهیم بدانیم فضایل علی علیه السلام بیشتر بود یا ابابکر!؟
برای روشن شدن این مساله رجوع به روایات ضروریست ، با مرجعه به روایات نبوی و اخبار تاریخی به این نتیجه می رسیم که هیچ شخصی افضل ازعلی بن ابیطالب نبود چرا که اکثر روایات نبوی در فضائل ومناقب بی شمارآن حضرت صادر شده ، به خلاف ابوبکر که حتی یک فضیلت صحیح نیز برای وی گزارش نشده است .
اما این سوال همچنان باقیست که چرا مردم با وجود این همه دلایل و قرائن قطعی برافضلیت آن حضرت ، چشمان خود را نه تنها برآیات واحادیث بلکه برقوانین مسلم عقلا نیزبستند و علی رغم قبح تقدیم مفضول برفاضل ، ابوبکررا برامیرالمومنین مقدم داشتند ؟
نمونه ای از روایات :
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند :
اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب علیه السلام [۱]
داناترین شخص بعد از من علی بن ابی طالب علیه السلام می باشد
در جای دیگرپیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) می فرمایند :
انا مدینه العلم وعلی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب [۲]
من شه رعلمم وعلی علیه السلام درآن است هر کس جویای علم است باید از درب آن وارد شود
شبیه همین حدیث را ترمزی نقل کرده ، وی بیان می کند که حضرت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم فرمود :
انا دارالحکمه و علی بابها [۳]
من شهر حکمت و علی علیه السلام باب آن است
اعلمیت حضرت علی علیه السلام در میان صحابه نیز اظه من الشمس بود تا جائیکه عایشه هم می گوید:
علی اعلم مردم به سنت است [۴]
حتی خود عمر نیز در خطبه ای چنین می گوید:
علی در قضاوت می مانند است [۵]
از میان علمای اهل سنت نیز ابن ابی الحدید سنگ تمام گذاشته ومی گوید :
تمام علوم به او(علی علیه السلام) بازمی گردد [۶]
در مواجهه با این گزارشات علمای اهل سنت به دو گروه تقسیم شده اند
الف : گروهی بدون در نظرگرفتن این احادیث ، چون تقدیم مفضول برافضل را قبیح می دانسته اند چاره ای ندیده اند جز اینکه برخلاف نص صریح اخبار نبوی سخن گفته وابوبکر را افضل الناس معرفی نمایند .
افرادی چون ابوالحسن اشعری [۷]، نظّام و جاحظ [۸]، و .. از جمله این افراد بودند
ابن تمییه وهابی با توجیه و انکار روایاتی که دال برافضلیت واعلمیت امیرالمومنین علیه السلام است ضمن اعتقاد به لزوم افضلیت درامام ، ابوبکررا افضل می داند. [۹]
او در مورد ابوبکر معتقد است که وی از دیگران افضل بود و لذا مردم وی را انتخاب کردند [۱۰]
البته او حتی یک دلیل برافضلیت و اعلمیت ابوبکر ذکر نمی کند و تنها کاری که می کند انکار، تضعیف و کتمان احادیث فضائل ومناقب امیرالمومنین است
ب: گروه دیگر برای توجیه خلافت ابابکر دست به توجیهی قبیح زده و به قاعده ای بر خلاف حکم قطعی عرف وعقل که همان جواز تقدیم مفضول برافضل یا فاضل است ، معتقد شدند.
باقلانی [۱۱] جوینی [۱۲] و تفتازانی [۱۳] از این جمله بودند .
و جای بسی تعجب است که ابن ابى الحديد که خود به افضلیت امیر المومنین اعتراف کرده بود برای توجیه خلافت ابوبکر چنین ميگويد:
«خداوند مفضول را بر فاضل مقدّم داشت به جهت حكمتى كه اقتضا ميكرده است.»[۱۴]
حال با توجه به مطالب فوق اگربگوییم پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)- نعوذ بالله-حتی به اندازه ابابکر هم به فکرآینده اسلام نبودند وجانشینی برای خودشان تعیین نکردند، سوال این است که چرا صحابه که اعلمیت حضرت علی علیه السلام را می دانستند و می دانستند که پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرموده اند افضل افراد امت باید برمسند امور باشد، با بی توجه به فرمایش پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) و حکم مسلم ومورد قبول عقلا، ابوبکر را به عنوان جانشین آن حضرت انتخاب کردند ، آیا این نمی تواند جریانی از قبل پیش بینی شده باشد ؟
منابع :
[۱] مناقب خوارزمی
[۲] المستدرک علی الصحیحین ، ج ۳ص ۱۲۷
[۳] صحیح ترمذی ج ۵ص ۶۳۷
[۴] اسدالغابه ، ج ۴، ص ۲۲وتاریخ ابن عساکر ج ۵ص ۶۲
[۵] مسند احمد، ج ۵ص ۱۱۳و طبقات ابن سعد ج ۲ص ۱۰۲
[۶] ابن ابی الحدید ، ج ۱ص ۱۷
[۷] نظام الحكم، قاسمي، ج ۱، ص ۳۲۸.
[۸] همان
[۹] منهاج السنه ، ج ۳، ص ۲۷۷.
[۱۰] همان ، ج ۴، ص ۳۶۵.
[۱۱] نصوص الفكر السياسي، ص ۵۴ـ۵۵.
[۱۲] نصوص الفكر السياسي، ص ۲۸۱ـ۲۸۲.
[۱۳] شرح مقاصد، ج ۵، ص ۲۳۳.
[۱۴] مقدمه شرح نهج البلاغه.