وقتی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، کسی که در حکم نفس ایشان است، هنوز زنده است
وقتی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، کسی که در حکم نفس ایشان است، هنوز زنده است، دیگر چه حجتّی برای غیر ایشان وجود دارد که حتی توهم خلافت را به سر بپرورانند؟
آیا قرآن را فقط باید تلاوت نمود یا تدبر در آن است که راه مینماید؟
و یا اینکه بر قلبها زنگار نشسته و پذیرش حقایق را سخت نموده است؟
«أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها [محمد/۲۷]
آیا در قرآن نمىاندیشند؟ یا [مگر] بر دل هایشان قفل هایى نهاده شده است؟!»
آیه مباهله به وضوح این مطلب را بیان نموده است.
ماجرا از این قرار است که بعد از آنکه مسیحیان نجران دعوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اسلام را نپذیرفتند، خداوند فرمود:
«فَمَنْ حَاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبینَ [آل عمران/۶۱]
پس هر كه در این [باره] پس از دانشى كه تو را [حاصل] آمده، با تو محاجه كند، بگو:
بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما نفسهایمان و شما نیز نفسهای خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله كنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
اما مفسران و محدثان بزرگ اهل سنّت نیز مصداق "انفسنا" یعنی "نفس پیامبر(صلی الله علیه و آله)"را علی (علیه السلام) میدانند، بلکه بعید نیست اگر آن را از ضروریات مسلمین بدانیم.
برای نمونه، در صحیح مسلم آمده است:
«وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ [آل عمران/۶۱]
دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ: اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِی.[۱]
هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود:
خداوندا اینان اهل من هستند.»
همچنین حاكم نیشابورى در«مستدرك» و ابن مردویه و ابو نعیم در«دلائل» از جابر بن عبد الله انصارى آورده اند كه:
«... أَنْفُسنَا وَأَنْفُسكُمْ رَسُول الله (صلى الله عَلَیْهِ وَسلم) وَعلی وَأَبْنَاءَنَا الْحسن وَالْحُسَیْن وَنِسَاءَنَا فَاطِمَة.[۲]
مراد از انفسنا، رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و على، و از ابناءنا حسن و حسین، و از نساءنا فاطمه (علیهم السلام) مى باشد.»
زمخشرى نیز گوید:
«... و عن عائشة رضى اللَّه عنها أنّ رسول اللَّه (صلى اللَّه علیه و سلم) خرج و علیه مرط مرجل من شعر أسود، فجاء الحسن فأدخله، ثم جاء الحسین فأدخله، ثم فاطمة، ثم على، ثم قال: إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ[احزاب/۳۳] ...
و فیه دلیل لا شیء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء (علیهم السلام). [۳]
و از عایشه نقل شده است که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) با عبایی منقّش از موی سیاه (برای مباهله) خارج شدند، سپس حسن (علیه السلام) خدمت حضرت آمد پس او را نیز به زیر آن عبا داخل نمود، همینطور حسین (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و علی (علیه السلام)، سپس فرمود:
همانا خداوند اراده نموده است که پلیدی را از شما اهل بیت دور بدارد[احزاب/۳۳] ...
و در این ماجرا دلیلى بر فضیلت اصحاب كساء هست كه دلیلى از آن قوى تر وجود ندارد.
مشابه این حدیث بزرگانی چون ترمذی، بیهقی، ابن جریر طبری، نیز نقل نمودهاند.[۴]
که همگی نشانگر صحت این ماجرا در نزد اهل سنت است.
بنابراین جای هیچ شکّ و تردیدی نیست که خداوند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و علی (علیه السلام) را نوری واحد میداند و این از واضح ترین ادله اثبات خلافت بلافصل علی (علیه السلام) خواهد بود.
پی نوشت:
[۱]. مسلم نیشابوری، الصحیح: ج۴، ص۱۸۷۱، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
[۲]. السیوطی؛ الدر المنثور: ج۲، ص۲۳۰-۲۳۱، بیروت: دار الفکر. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین: ج۳، ص۱۶۳، بیروت: دار الكتب العلمیة.
[۳]. زمخشری، الكشاف عن حقائق غوامض التنزیل: ج۱، ص۳۷۰، بیروت: دار الكتاب العربی.
[۴]. السیوطی؛ الدر المنثور: ج۲، ص۲۳۲-۲۳۳، بیروت: دار الفکر.