از جمله اشکالاتی که به آیه ولایت و غیره برای اثبات ولایت امام علی (علیه السلام)
از جمله اشکالاتی که به آیه ولایت و غیره برای اثبات ولایت امام علی (علیه السلام) می شود این است که اگر این مطلب درست باشد باید ولایت امام علی (علیه السلام) را در همان زمان حیات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هم قبول کنیم، زیرا آیه به طور مطلق، ولیّ را خداوند و پیامبر و مؤمنینی که در حال رکوع زکات می دهند، معرفی نموده است.
و دو ولایت هم زمان ممکن نیست.
در جواب این اشکال باید گفت اولاً این اشکال در مورد ولایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم وجود دارد زیرا تا خدا هست، ایشان نباید ولایت داشته باشند! پس معلوم می شود ولایت همزمان ممکن است.
ثانیا برفرض، هم زمانی این دو ولایت را نتوان قبول کرد، نباید به کلی دست از مدلول آیه برداشت، بلکه اصل ولایت را از آیه استفاده می کنیم ولی آن را در رتبه های مختلف یا یکی پس از دیگری قبول می کنیم، یعنی ولایت امام علی (علیه السلام) بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) خواهد بود و این منافاتی با آیه ندارد.
ثالثاً در منابع اهل سنّت نیز روایات صحیحی وجود دارد که ثابت می کند امام علی (علیه السلام) در زمان حیات رسول الله نیز ولایت داشته اند لکن در رتبه بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله)، همان طور که پیامبر و خداوند همزمان ولایت دارند ولی ولایت پیامبر در رتبه بعد از خداوند متعال است.
به عنوان مثال، ابوعیسى ترمذى در سنن خود، احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و نسائى در خصائص امیرمؤمنان (علیه السلام) نوشته اند که رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) لشكرى را به فرماندهى حضرت على بن ابی طالب (علیه السلام) فرستاد، حضرت على (علیه السّلام) به فرمان پیامبر(صلّى اللّه علیه و آله) به آن مأموریت رفت. پس از پیروزى، غنیمتی را براى خود برگزید.
این عمل على(علیه السّلام) مورد نارضایتى برخی از لشكریان قرار گرفت و از آن ها، چهار تن تعهد كردند و گفتند که هر گاه با رسول خدا(صلّى اللّه علیه و آله) ملاقات كنیم، رفتار حضرت على (علیه السّلام) را به اطلاع ایشان می رسانیم.
معمول مسلمان ها این بود كه هر گاه از سریّه ها باز می گشتند، نخست به حضور پیغمبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله) شرفیاب مى شدند و سلام مى كردند؛ پس از عرض سلام، هر یك به مقرّ خویش باز مى گشت.
این بار هم طبق معمول، لشكر به حضور پیغمبر (صلّى اللّه علیه و آله) شرفیاب شد. پس از عرض سلام، یكى از چهار تن از جاى برخاست و گفت:
«یا رسول الله! آیا از رفتارى كه على بن ابیطالب در این مأموریت انجام داده، اطلاع یافته اید؟»
رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) روى از او برتافت و پاسخى نداد؛ دومى از جاى برخاست و همان سخن را بازگو كرد.
پیغمبر اكرم (صلّى اللّه علیه و آله) از او نیز روى برگردانید و پاسخى نداد؛ سومى از جاى برخاست و همان شكایت را نمود.
رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله) به گفته او هم اعتنائى نكرد؛ چهارمى برخاست و گفته هاى آن سه نفر را تأیید كرد.
رسول الله (صلّى اللّه علیه و آله) در حالی كه آثار خشم و غضب از چهره مباركش هویدا بود، برآشفت و سه بار فرمود:
««مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِیٍّ، مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِیٍّ، مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِیٍّ، إِنَّ عَلِیًّا مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، وَهُوَ وَلِیُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی.»
یعنی از على چه مى خواهید؟ از على چه مى خواهید؟
از على چه مى خواهید؟
و فرمود:
على از من است و من از على و او پس از من، ولىّ همه مؤمنان است.[۱]
راجع به سند روایت نیز ذهبی در میزان الإعتدال مى نویسد:
«قال ابن عدی أدخله النسائی فی صحاحه.[۲]
ابن عدى گفته كه نسائى این روایت را در زمره روایات صحیح خود وارد كرده است».
در تاریخ الإسلام مى نویسد:
«أخرجه النسائی، والترمذی وقال: حدیث حسن غریب. ورواه الإمام أحمد فی مسنده عن عبد الرزاق، وعفان عنه. وإسناده على شرط مسلم وإنما لم یخرجه فی صحیحه لنكارته.[۳]
این روایت را نسائى آورده و ترمذى بعد از نقل آن گفته که حدیث حسن و غریب است.
إمام أحمد در مسندش آن را از طریق عبد الزراق و عفان نقل كرده، سند امام أحمد مطابق با شرایطى است كه مسلم در صحت روایت قائل است؛ اما آن را در صحیح خود نیاورده؛ چون متن آن منكر است».
البته اینکه متن این روایت از دیدگاه مسلم و ذهبى، منكر است امری طبیعی است چراکه خلاف اساس مذهب ایشان است و اگر این چنین روایاتی را در کتبشان می آوردند، عنوان "صحیح" را نمی گرفتند! نکته ظریفی که از این روایت برداشت می شود این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جواب اعتراض آنان، فرمودند:
«از على چه می خواهید؟
على از من است و من از على و او پس از من، ولى همه مؤمنان است».
اما ولایت امام (علی علیه السلام) بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اگر به معنای ولایت بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد، جواب مناسبی نیست زیرا آن فعل در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) اتفاق افتاده نه بعد ایشان.
پس قطعاً مراد پیامبر (صلی الله علیه و آله) این است که در همین زمان هم علی (علیه السلام) بر شما ولایت دارد و شما حق خرده گیری و اعتراض به تصمیمات وی را ندارید.
ولی ولایت او بعد از ولایت من، یعنی در رتبه بعدی است.
منابع
[۱]. الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفاى ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی، ج۵، ص۶۳۲، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت؛
الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاى۲۴۱هـ)، فضائل الصحابة، ج۲، ص۶۲۰، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة الأولى، ۱۴۰۳هـ/ ۱۹۸۳م؛
النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفاى ۳۰۳ هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج۱، ص۱۰۹، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا، الكویت، الطبعة الأولى، ۱۴۰۶ هـ؛
أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفاى ۳۰۷ هـ)، مسند أبی یعلی، ج۱، ص۲۹۳، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث، دمشق، الطبعة الأولى، ۱۴۰۴ هـ/ ۱۹۸۴م؛
الرویانی، أبو بكر محمد بن هارون (متوفاى۳۰۷هـ)، مسند الرویانی، ج۱، ص۱۲۵، تحقیق: أیمن علی أبو یمانی، ناشر: مؤسسة قرطبة، القاهرة، الطبعة الأولى، ۱۴۱۶هـ؛
التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفاى ۳۵۴ هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۳۷۳، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۴هـ/ ۱۹۹۳م؛
الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفاى ۳۶۰هـ)، المعجم الكبیر، ج۱۸، ص۱۲۸، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء، الموصل، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۴هـ/ ۱۹۸۳م؛
الأصبهانی، ابو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفاى ۴۳۰هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج۶، ص۲۹۴، ناشر: دار الكتاب العربی، بیروت، الطبعة الرابعة، ۱۴۰۵هـ.
ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفاى ۶۳۰هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۱۱۶، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الأولى، ۱۴۱۷ هـ/ ۱۹۹۶ م.
[۲]. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲، ص۱۳۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة، بیروت، الطبعة الأولى، ۱۹۹۵م.
[۳]. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۱۱، ص۷۱، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربی، بیروت، الطبعة الأولى، ۱۴۰۷هـ/ ۱۹۸۷م.