شما اینجا هستید: امامت در قرآن > اثبات ولایت امیرالمومنین علیه السلام از قرآن
اثبات ولایت امیرالمومنین علیه السلام از قرآن
آیه ۵۵ و ۵۶ سوره مبارکه مائده که به آیه ولایت نیز شهرت دارد از آیات مهم در اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام است

آیه ۵۵ و ۵۶ سوره مبارکه مائده که به آیه ولایت نیز شهرت دارد از آیات مهم در اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام است که مفسران شان نزول آن را در جریان مراجعه مستمندی به آن حضرت در مسجد و خاتم بخشی ایشان در رکوع نماز ذکر کرده اند .

اما از آن جا که این آیه ولایت آن حضرت را در کنار خدا و رسول او آورده و بیان می دارد ، و علاوه بر این فضیلتی را نیز برای آن حضرت بر می شمارد ، منکرین ولایت آن حضرت که توان انکار نص صریح قرآن را ندارند ، به انکار نزول این آیه در شان آن حضرت پرداخته و تا توانسته اند شبهاتی را حول آن مطرح کرده اند تا به هر نحوی شده از اثبات ولایت آن حضرت جلوگیری نمایند ، اما هیچ یک از تلاشهای ایشان ثمر بخش نبوده و نیست و علمای شیعه در طول تاریخ با استعانت از خداوند متعال و ائمه معصومین علیهم السلام ، پاسخ همه شبهات مطرح شده را داده و می دهند ، آنچه از محضرتان می گذرد ، پاسخهایی کوتاه اما محکم و قاطع به برخی از شبهات آیه ولایت است .

 إِنَّما وَلِیُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (۵۵) وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ (۵۶) »

سوره مائده ۵۵ - ۵۶

سرپرست و ولىّ شما ، تنها خدا است و پیامبر او و آن ها كه ایمان آورده ‏اند ، همان ها كه نماز را برپا مى‏ دارند ، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند .

 شبهه اول :

ادعای اجماع علما در نزول این آیه در حق علی علیه السلام ، از بزرگترین ادعاهای دروغ تاریخ است، بلكه اجماع بر این است كه این آیه در حق عموم نازل شده نه به خصوص علی، و قول یك نفر ثعلبی را قول اجماع مسلمین شمردن خطاء می باشد.

 پاسخ :

قاضی عضد الدین ایجی ـ از استوانه های کلامی اهل سنت و متوفای ۷۵۶ هجری ـ می گوید :

أجمع أئمة التفسیر أن المراد علی.

پیشوایان علم تفسیر، اجماع دارند که مراد از این آیه، علی علیه السلام است.(۱)

آلوسی ـ ازعلمای بزرگ اهل سنت و وهابیت ـ نیز در کتاب تفسیر روح المعانی خود می گوید:

غالب الأخباریین علی أن هذه الآیه نزلت فی علی کرم الله وجه.

غالب محدثان و ناقلان خبر و حدیث، براین باورهستند که این آیه در حق علی علیه السلام نازل شده است.(۲)

شبهه دوم :

بر فرض که ادعای اجماع مذکور را بپذیریم ، می گوییم اگر واقعا این آیه در شان امیر المومنین علیه السلام نازل شده آیا می توان یک خبر با سند صحیح به جز خبر ثعلبی که ضعیف است را در این مورد از منابع اهل سنت ذکر نمود ؟

 پاسخ :

اکثر مفسرین و محدثین اهل سنت در کتب معتبر خود آورده اند که این آیه در شان حضرت علی علیه السلام نازل شده است از قبیل:

شواهد التنزیل ،حاکم حسکانی حنفی (۳) ،مناقب علی بن ابیطالب ،ابن مغازلی شافعی(۴) ، ذخائر العقبی ،محب الدین طبری شافعی (۵) ،المناقب ،خوارزرمی حنفی(۶)، ترجمة الامام علی بن ابیطالب از تاریخ دمشق ، ابن عساکر شافعی (۷) ، الفصول المهمه ابن صباغ مالکی،(۸) ، الدرّ المنثور ، سیوطی، (۹) و بسیاری از منابع دیگر (۱۰) .

در هر حال اکثر رجال علم و دانش اهل سنت به نقل از افرادی چون سدی و مجاهد و حسن بصری و اعمش و عتبة بن ابی حکیم و غالب بن عبد الله و قیس بن ربیعه و عبایة بنربعی و عبد الله بن عباس (حبر امت و ترجمان قرآن ) و ابوذر غفاری و جابر بن عبد الله انصاری و عمّار و ابو رافع و عبد الله بن سلام و غیرهم ، تصدیق کرده اند که این آیه شریفه در شأن علی بن ابیطالب (علیه السلام) نازل گردیده است.

 شبهه سوم :

اگر چنانكه ، مراد از این آیه این است كه باید زكات در حالت ركوع داده شود پس واجب است كه زكات پرداختن در ركوع شرط موالات یعنی دوست گرفتن باشد و بنابراین مسلمان باید تنها علی را ولی بگیرند، و حسن و حسین و غیره را دوست و ولی خود قرار ندهند. زیرا آنان در حالت ركوع زكات نپرداخته اند.

 پاسخ :

چه کسی گفته که شرط ولی، دادن زکات در حال رکوع است؟

رسول خدا تقاضای یاور کرده و خدا با اشاره به واقعه ای خارجی که اتفاق افتاده ، "الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون" را به عنوان "ولی" مؤمنان بعد از خدا و رسول و به عنوان اجابت دعای پیامبر معرفی می کند.

بنا بر این لازم نیست همه کسانی که توسط پیامبر به عنوان ولی مؤمنان بعد از ایشان خواهند آمد ، در رکوع زکات بدهند همچنان که لازم نیست همه کسانی که مصداق اهل بیت بوده و معصومند ، زیر عبا با پیامبر و از اصحاب کسا باشند.

 شبهه چهارم :

در این آیه صیغه های جمع به كار رفته (الَّذِینَ یُقِیمُونَ) (وَ الَّذِینَ آمَنُوا) جمع است و بر یك فرد صدق نمی كند.

 پاسخ :

اولا:این قضیه را زمخشری ـ از بزرگان و استوانه های تفسیری اهل سنت ـ جواب داده است و می گوید:

مراد در اینجا، علی بن أبی طالب است و اگر صیغه جمع آمده است، به خاطر تشویق و ترغیب مردم به این عمل است.

یعنی زیبنده و شایسته است که همه مردم این کار را انجام بدهند.

 ثانیا: مرحوم شرف الدین (رحمة الله علیه) از علمای بزرگ شیعه هم می گوید:

دلیل این امر این است که کفار و مشرکین و منافقین، در برابر امیرالمؤمنین (علیه السلام) موضع گیری تندی نکنند.

 ثالثا: در قرآن، در موارد متعددی داریم که صیغه جمع آمده و اراده فرد شده است:

 الف): لَا یَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوكُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِیَارِكُمْ (سوره ممتحنه/آیه۸)

صحیح بخاری صراحت دارد و می گوید:

أسماء ابنة أبی بكر رضی الله عنهما، قالت:

أتتنی أمی راغبة فی عهد النبی صلى الله علیه و سلم، فسألت النبی صلى الله علیه و سلم آصلها؟

قال: نعم، قال ابن عیینة:

فأنزل الله تعالى فیها: لا ینهاكم الله عن الذین لم یقاتلوكم فی الدین.(۱۱)

در اینجا یک فرد بوده و درباره او، صیغه جمع به کار رفته است.

 ب): یَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیكُمْ فِی الْكَلَالَةِ (سوره نساء/آیه۱۷۶)

در این آیه کلمه (یَسْتَفْتُونَكَ)، صیغه جمع است ولی همه اتفاق نظر دارند بر این که مراد از این کلمه، جابر بن عبد الله انصاری است (۱۲)

در سنن ترمذی و جاهای دیگر هم آمده است که منظور از این آیه، جابر بن عبد الله انصاری است.(۱۳)

 ج): یَسْأَلُونَكَ مَاذَا یُنْفِقُونَ قُلْ مَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ (سوره بقره/آیه۲۱۵)

در این آیه صیغه جمع آمده است ولی با این وجود علمای اهل سنت اتفاق نظر دارند که درباره عمرو بن جموح نازل شده است.(۱۴)

 د): الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحْنُ أَغْنِیَاءُ (سوره آل عمران/آیه۱۸۱)

مفسرین اهل سنت معتقدند که منظور از این آیه، حیی بن أخطب است.(۱۵)

 هـ): وَ مِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَكُمْ (سوره توبه/آیه۶۱)

بنا به نظر مفسرین عامه این آیه در رابطه با یکی از منافقین به نام جلاس بن سوید نازل شده است.

 و) :وَ الَّذِینَ یَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ (سوره نور/آیه۳۳)

این آیه هم بنا به تصریح مفسرین عامه در رابطه با غلام حویط بن عبد العزی نازل شده است (۱۶)

 ز) : إِنَّ الَّذِینَ یَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا (سوره نساء/آیه۱۰)

این آیه نیز در رابطه با مرثد بن زید الغطفانی نازل شده است.

ما در این جا فقط به ذکر نمونه هایی از آیاتی اکتفاء کردیم که در آنها لفظ جمع استعمال شده ولی از آن اراده مفرد شده است، لذا این مساله یک أمر شایع و رایج قرآنی است و در عرف افراد ادیب، غالبا کلمه فرد استعمال نمی شود.

مثلا به فردی گفته می شود:

شما تشریف بیاورید، شما فرمودید، شما نوشتید، شما بفرمائید.

در مواردی که گوینده، ادیب و بزرگوار باشد یا مخاطب، فرد بزرگواری باشد، صیغه جمع استعمال می شود.

شبهه پنجم :

 با توجه به اینکه انجام کار اضافی در نماز باعث بطلان نماز می شود.

آیا نمی توان گفت انجام این فعل از امام علی که از خاشعین در نماز بوده اند واقعاً بعید است ضمن اینکه رکوع در معنی به معنای خشوع و خضوع است ؟!

پاسخ :

اولا این عمل نه تنها لطمه ای به مقام آن حضرت نمی زند بلکه توجه به سائل و تصدق به او و دل او را خوش نمودن موجب کمال است چه آنکه آن حضرت پیوسته در همه حال توجه به خدا و رضای پروردگار داشته و در این عمل هم میان عبادت بدنی و روحی با عبادت مالی که انفاق در راه خدا باشد جمع نموده اند.

آن التفاتی که لطمه به خشوع می زند و سبب نقصان عبادت می گردد التفات به امور دنیوی و اغراض نفسانی است و الا توجه به عمل خیر که عبادتست در عبادت دیگر موجب کمال است مثلا اگر انسان در نماز برای عزیزانش گریه کند، این گریه او موجب بطلان نمازش می گردد ولی اگر در حال نماز برای شوق و اشتیاق به حق و یا خوف از خدا گریه نماید موجب کمال و فضیلت است.

اما در مورد خضوع و خشوع :

این معنی در محل معین معتبر است ولی اگر امر به رکوع نماز را که فعل واجب معین است، لغةَ ، حمل بر خشوع کنیم، مورد ملعبه عقلاء و اهل دین و دانش واقع خواهیم شد و به عبارت ساده تر آیا می توان در نماز به جای رکوع حرکتی دیگر که نشان دهنده خشوع و تواضع باشد انجام داد و نام آن را رکوع گذاشت؟

در صحیح مسلم نقل شده که :

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نماز می خواند، نوه اش زینب را ، بغل می کرد.

و وقتی می خواست بلند شود، او را در بغل می گرفت و وقتی به سجده می رفت، او را زمین می گذاشت.

همین طور در رکعات بعدی.(۱۷)

آیا در اینجا هم می گویید که نماز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باطل است ؟

آیا این فعل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، وقت بیشتری را می برد یا در یک لحظه انگشتر را در آوردن و به سائل دادن؟

 در مسند احمد از ابوهریره نقل شده که می گوید :

وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نماز می خواند، حسن و حسین می آمدند بر پشت حضرت سوار می شدند و وقتی حضرت می خواست از سجده بلند شود، خیلی آرام، حسن و حسین را می گرفت و بر زمین می گذاشت و از زمین بلند می شد و دوباره وقتی به سجده می رفت، این دو بر پشت حضرت سوار می شدند و دوباره حضرت با آرامی، این دو را روی زمین می گذاشت.

وقتی که حضرت از دو سجده بلند می شد، این دو را روی زانوی خودش قرار داد ... (۱۸)

آیا این ها را هم فعل کثیر و موجب بطلان نماز می دانید ؟

منابع :

(۱) المواقف، جلد۳، صفحه ۶۰۱

(۲) تفسیر روح المعانی للآلوسی، ج۶، ص۱۶۷

(۳) حاکم حسکانی ، شواهد التنزیل ، ج ۱ ص ۱۶۱ ح ۲۱۶ و ۲۱۷ و ۲۱۸ و ۲۱۹ و ۲۲۱ و ۲۲۲ و ۲۲۳ و ۲۲۴ و ۲۲۵ و ۲۲۶ و ۲۲۷ و ۲۲۸ و ۲۲۹ و ۲۳۰ و ۲۳۱ و ۲۳۲ و ۲۳۳ و ۲۳۴ و ۲۳۵ و ۲۳۶ و ۲۳۷ و ۲۳۸ و ۲۳۹ و ۲۴۰ و ۲۴۱ ط بیروت

(۴) مناقب علی بن ابیطالب ابن مغازلی ، ص ۳۱۱ ح ۳۵۴ و ۳۵۵ و ۳۵۶ و ۳۵۷ و ۳۵۸ _ کفایةالطالب (گنجی شافعی) ص ۲۲۸ و ۲۵۰ و ۲۵۱ ط الحیدریه

(۵) ذخائر العقبی ، محب الدین طبری، ص ۸۸ و ۱۰۲

(۶) مناقب خوارزمی ص ۱۷۸

(۷) تاریخ دمشق ، ابن عساکر ، ج ۲ ص ۴۰۹ ح ۹۰۸ و ۹۰۹

(۸) الفصول المهمه ، ابن صباغ مالکی ، ص ۱۲۳ و ۱۰۸

(۹) الدر المنثور ، سیوطی ، ج ۲ ص ۲۹۳

(۱۰) مثل : فتح القدیر (شوکانی) ج ۲ ص ۵۳ ، التسهیل لعلوم التنزیل (کلبی) ج ۱ ص ۱۸۱ ، الکشاف (زمخشری) ج ۱ ص ۶۴۹ ، تفسیر (طبری) ج ۶ ص ۲۸۸ و ۲۸۹ ، زاد المسیر فی علم التفسیر (ابن جوزی حنبلی) ج ۲ ص ۳۸۳ ، تفسیر (قرطبی) ج ۶ ص ۲۱۹ و ۲۲۰ ، التفسیر المنیر لمعالم التنزیل (جاوی) ج ۱ ص ۲۱۰ ، فتح البیان فی مقاصد القرآن (صدیق حسن خان) ج ۳ ص ۵۱ ، اسباب النزول (واحدی) ص ۱۱۳ ط الحلبی مصر ، لباب النقول (سیوطی) در حاشیه تفسیر (الجلالین) ص ۲۱۳ ، تذکرة الخواص (سبط بن جوزی حنفی) ص ۱۵ ط الحیدریه ، نور الابصار (شبلنجی) ص ۷۱ ط العثمانیه ، ینابیع الموده (قندوزی حنفی) ص ۱۱۵ ط اسلامبول ، تفسیر (فخر رازی) ج ۱۲ ص ۲۶ و ۲۰ ط البهیه مصر ، تفسیر (ابن کثیر) ج ۲ ص ۷۱ ط دار احیاء الکتب ، احکام القرآن ( جصاص) ج ۴ ص ۱۰۲ ط عبد الرحمن محمد ، مجمع الزوائد (هیثمی) ج ۷ ص ۱۷ ، نظم درر السمطین (زرندی حنفی) ص ۸۶ و ۸۸ ، شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج ۱۳ ص ۲۷۷ ط مصر با تحقیق محمد ابو الفضل ، الصواعق المحرقه (ابن حجر) ص ۲۴ ط المیمنیه ، انساب الاشراف (بلاذری) ج ۲ ص ۱۵۰ ح ۱۵۱ ط بیروت ، تفسیر (نسفی) ج ۱ ص ۲۸۹ ، الحاوی للفتاوی (سیوطی) ج ۱ ص ۱۳۹ و ۱۴۰ ، کنز العمال (متقی هندی) در حاشیه مسند (احمد بن حنبل) ج ۵ ص ۳۸ ،جامع الاصول (ابن اثیر) ج ۹ ص ۴۷۸ ، الریاض النضره (محب الدین طبری) ج ۲ ص ۲۷۳ و ۳۰۲ ، مطالب السئوول (ابن طلحه شافعی) ج ۱ ص ۸۷ ، معالم التنزیل (بغوی) در حاشیه تفسیر المخازن (علاءالدین بغدادی) ج ۲ ص ۵۵ ، فرائد السمطین (حموینی) ج ۱ ص ۱۱ و ۱۹۰ ح ۱۵۰ و ۱۵۱ و ۱۵۳ ط ۱ .

(۱۱) صحیح البخاری، ج۷، ص۷۱

(۱۲) صحیح مسلم، ج۵، ص۶۰

(۱۳) سنن ابن ماجة للقزوینی، ج۲، ص۹۱۱ ـ سنن الترمذی، ج۳، ص۲۸۲ ـ تفسیر القرطبی، ج۶، ص۲۸ ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساكر، ج۱۱، ص ۲۳۳

(۱۴) الدر المنثور للسیوطی، ج۱، ص۲۴۳ ـ تفسیر الآلوسی، ج۲، ص۱۰۵

(۱۵)تفسیر القرطبی، ج۴، ص۲۹۴

(۱۶) تفسیر القرطبی، ج۱۲، ص۲۴۴

(۱۷)صحیح مسلم، ج۱، ص۷۳، حدیث۱۰۹۹

(۱۸) مسند احمد، ج۲، ص۵۱۳ ـ فضائل الصحابة للنسائی، ص۲۰ ـ السنن الكبرى للنسائی ، ج۵، ص۵۰ ـ مستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج۳، ص۱۶۷ ـ البدایة و النهایة لإبن كثیر، ج۶، ص۱۶۸ ـ المعجم الكبیر للطبرانی، ج۳، ص۵۲

ارسال نظر