شما اینجا هستید: اشعار ومتون ادبی > اسدالله الغالب
اسدالله الغالب

 یا علی ،

ای اسدالله الغالب،

ای زادة کعبه،

 

ای تو هم کفو زهرای اطهر،

پیروز بر خصم کافر؛

بَرکَنی از بُن به هنگام خیبر بساطِ ستمگر.

 

و در آن هنگام که در صحرای عطش گرفته؛

در جحفه ندای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند شد که:

«ایها الناس اُجیبوا داعی الله أنا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم»

و در غدیر خم مرکبها و زنان و مردان متوقف شدند

و فرمان داد آن چهار نفر سلمان، مقداد، ابوذر و عمار

( که یاران مهدی اند) سایه ساری بسازند و منبری آماده کنند.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستش را بالا گرفت و فرمود:

 

«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».

وخدایا دوست بدار هر که علی رادوست دارد،

ودشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد.

 

و آن امین وحی دو گوهر نایاب کتاب و عترتش را به مردم سپرد.

 

آن کور دِلان بدنیّت با رنگ نیرنگ تهنیت گفتند.

امّا از همان اوان بخل و کینه ورزیدند

و در آنگاه که از کردار پلیدان کافر،

آسمان می خروشید و زمین بناله وفغان افتاد

که همسرت دخت نبی به میان شقاوت؛

و تو یکتا امیر به سکوت؛

در احاطه دون صفتان!

 

و در آن زمان که بغضِ گلویت به چاه منعکس می شد.

و به وقت ماه خدا،

و تو در محراب نماز؛

یکی از منفورترینان عرش خدا،

مدار وجود را لرزاند.

تنها تو امیر بودی،

هستی و خواهی بود .

 

منبع: درآستان غدیر

 

ارسال نظر