پاسخ:
گاهی بعضی شبهه می کنند که نام امام علی(علیه السلام) در قرآن نیست و اگر او امام بود، باید نامش نیز در قرآن می آمد.
ابوبصیر نیز همین سؤال را از امام صادق(علیه السلام) پرسید و به ایشان گفت:
این آیه دربارۀ چه کسانی نازل شده است:
أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ؛
از خدا و رسول و «صاحبان امر» اطاعت کنید؟ حضرت فرمودند:
«دربارۀ علی بن أبی طالب و حسن و حسین(علیه السلام) نازل شده است (یعن صاحبان امر همان اهل بیت هستند)».
ابو بصیر می گوید:
به حضرت عرض کردم:
مردم می گویند چرا نام علی و اهل بیتِ او در قرآن نیامده است؟
حضرت فرمودند:
«به آنها بگو:
آیۀ نماز بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد، اما ذکری از تعداد رکعات آن در قرآن نیست، تا اینکه خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای مردم بیانش کرد.
آیۀ زکات نیز نازل شد، اما ذکری از اینکه در هر چهل درهم یک درهم زکات دارد، برده نشد، تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را برای مردم شرح داد.
آیۀ حج نازل شد و مردم مأمور شدند حج کنند، ولی در قرآن نیامده که هفت بار دور کعبه طواف کنند، تا اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای مردم توضیح داد.
همچنین، آیۀ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ،
نازل شد و دربارۀ علی و حسن و حسین هم نازل شد. پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را توضیح داد و دربارۀ علی فرمود:
هرکس من مولای اویم، این علی مولای اوست.
باز پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:
دربارۀ کتاب خدا و اهل بیت خودم به شما سفارش می کنم.
من از خدا خواسته ام که بین آنها جدایی نیندازد تا در کنار حوض کوثر نزد من بیایند.
خداوند نیز خواسته ام را اجابت کرد.
نیز خداوند در حق آنها (اهل بیت علیه السلام) فرمود:
شما چیزی به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند، باز فرمود:
آنها هرگز شما را گمراه نخواهند کرد.
اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) سکوت می کرد و مقام اهل بیت(علیه السلام) را از قرآن برای مردم شرح نمی داد، آل فلان و فلان آن را برای خود ادعا می کردند، ولی خداوند برای تصدیق پیامبرش، اهل بیت و آل او را بیان کرد و فرمود:
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا؛
قطعاً خداوند قصد دارد رجس (ناپاکی و پلیدی) را از شما اهل بیت دور سازد و پاک پاکتان کند.
سپس رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در خانۀ اُمّ سَلَمه (همسر باوفای خود) علی و حسن و حسین و فاطمه (علیه السلام) را زیر کساء جمع کرد و فرمود:
خدایا، برای هر پیامبری اهل و خاندانی هست و اهل و خاندان من اینها هستند اُمّ سَلَمه گفت:
من از اهل شما نیستم؟
فرمود:
تو اهل خیری، ولی اینها اهل و خاندانم هستند. بنابراین، چون پیامبر(صلی الله علیه و آله) از دنیا رحلت فرمود، علی از همۀ مردم برای مقام امامت لایق تر بود، زیرا مدام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دربارۀ امامتش تبلیغ کرده بود و (در روز غدیر خم) دست علی را بالا برده و او را به عنوان امام مسلمین برگزیده بود».
پس بر اساس فرمایش امام صادق(علیه السلام)، چنانکه اصل نماز، زکات و حج در قرآن هست و پیامبر(صلی الله علیه و آله) جزئیات آنها را بیان فرموده، اصل «ولایت» و مسئلۀ «اُولِی الأمر» نیز در قرآن هست و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را برای مردم معرفی و بیان کرده است.
با این همه، چنین نیست که نام امام علی(علیه السلام) در قرآن نباشد.
گاه در بعضی از آیات قرآن اشاره ای رمزگونه به نام ایشان شده است.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«روزی دومی (عمر) به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) گفت:
تو همواره به علی می گویی:
تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی (جانشین من هستی).
اما خداوند هارون را در قرآن نام برده است، ولی علی را نه.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) به او فرمودند:
ای تندخو! ای جاهل! آیا نشنیده ای خدای متعال فرموده است:
هَذا صِراطُ عَلیًّ مُستَقیمٌ؛
این راه علی است که مستقیم است»؟
ابوبکر شیرازی نیز -که از بزرگان اهل سنت بوده و در هزار سال پیش می زیسته است - در کتاب معروفش که دربارۀ فضایل امام علی(علیه السلام) در قرآن بوده است، از قتاده نقل می کند که وی گفت:
«از حسن بصری شنیدم که آیۀ «هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ»؛
را این گونه قرائت می کند:
«هَذَا صِرَاطُ عَلَیٍ مُسْتَقِیمٌ،
یعنی این راه علی است که مستقیم است».
به او گفتم:
معنایش چیست؟ حسن گفت:
یعنی این، راه علی بن أبی طالب است و دین او، راه دینِ مستقیم است.
بنابراین، از او پیروی کنید و دست به دامن او شوید، چرا که راه علی واضح است و انحرافی ندارد»!
امام صادق(علیه السلام) نیز دربارۀ آیۀ«اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ»فرمودند:
«صراط مستقیم همان امیرالمؤمنین –صلوات الله علیه - و معرفت اوست.
دلیل اینکه او همان امیرالمؤمنین است، این آیه است:
وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَكِیمٌ؛ قطعاً،
او در نزد ما در اُمّ الکتاب (=قرآن) علیِ حکیم است».
در دعای روز غدیر نیز که مستحب است بعد از نماز ظهر خوانده شود، در خطاب به حضرت امیر(علیه السلام) می گوییم:
«و أشهد أنّه الإمام الهادی المهدیّ الرشید أمیرالمؤمنین الّذی ذکرته فی کتابک و أنّک قلت: و انه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم؛
شهادت می دهم که امیرالمؤمنین امام راهنما و هدایت شده و هدایت گر است که نام او را در کتاب خود ذکر کرده و گفته ای:
او در نزد ما در اُمّ الکتاب (=قرآن) علیِ حکیم است».
پس سوای اینکه نام مبارک «علی»(علیه السلام) و مسئلۀ «ولایت» و «امامت» به صورت ضمنی در قرآن آمده و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنها را بیان کرده است، در آیۀ 41 سورۀ حجر و آیۀ 4 سورۀ زخرف نیز لفظ «علی» آمده است.
اکنون به آیات دیگری اشاره می کنیم که دربارۀ امیرالمؤمنین(علیه السلام) و امامت ایشان نازل شده است.
1- آیۀ تبلیغ
در سورۀ مائده چنین می خوانیم:
«یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَافِرِینَ؛
ای پیامبر، آنچه را از سوی پروردگادت بر تو نازل کردند، ابلاغ کن.
اگر نکنی، رسالت خود را ادا نکرده ای. خداوند تو را در برابر مردم حفظ می کند و کافران را هدایت نمی کند».
لحن این آیه نشان می دهد که مأموریت و امر مهمی در میان است که ادای آن را معادل «رسالت» و «نبوتِ» پیامبر دانسته است.
لذا خداوند با تأکید به پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمان می دهد که امر او را ابلاغ کند و در برابر خطرها و کارکشنی های احتمالی نهراسد.
مسلّماً، این مسئله دربارۀ مبارزه با شرک و منافقان نبوده است، زیرا در زمان نزول این آیه، مسئلۀ شرک و نفاق کاملاً حل شده بود.
از این گذشته، این آیه در آخر عمر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل شد. پس امر مهمی در میان است که باید به همگان ابلاغ شود.
علاوه بر این، روایات زیادی -با اَسناد و طُرُق مختلف- از بسیاری از صحابۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله)، از جمله زید بن اَرَقم، ابو سعید خُدری، ابن عباس، جابر بن عبدالله انصاری، ابوهُرَیره، حُذَیفه و ابن مسعود نقل شده است که بزرگان اهل سنت، محدّثان، مورّخان و مفسرانِ آنان اذعان کرده اند که آیۀ فوق در شأن علی بن أبی طالب(علیه السلام) و ماجرای «غدیر خم» نازل شده است.
2- آیه اطاعت از اُولِی الأمر
قبلاً، اندکی دربارۀ این آیه سخن گفتیم و اکنون آن را از زاویۀ دیگری می کاویم.
خدای متعال می فرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا و رسول خدا و اُولی الامر (صاحبان امر که همان اهل بیت(علیه السلام) باشند) اطاعت کنید».
در این آیه، اطاعت از اُولی الأمر بدون هیچ گونه قید و شرطی در کنار اطاعت از خدا و رسول خدا قرار گرفته است.
آیا منظور از صاحبان امر، حاکمان و دولتمردانی است که در هر زمانی بوده اند و اکنون نیز هستند؟
آیا مسلمین موظفند در عصری از پادشاهان و حکّام کشورشان پیروی کنند؟
قطعاً چنین چیزی منطقی نمی نماید، زیرا حکّام مسلمین -البته به جز امامان دوازدگانه- جملگی دو عیب بزرگ داشتند:
یکی اینکه از جانب خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) «تعیین» نشده بودند و دیگر اینکه، ادعای «علم» و «عصمت» نداشتند.
گفتیم که امام -قطعاً و حتماً- باید از جانب خدای متعال منصوب و برگزیده شود.
در ضمن، لازم است عالم باشد و از هرگونه خطا، سهو، فراموشی و جهل محفوظ و معصوم باشد.
صفات مذکور با احوال حکّام جور و کسانی که حق اهل بیت (علیه السلام) را غصب کردند، سازگار نیست.
آیا ممکن است که خداوند، اطاعتِ گروهی را هم سنگ و هم ردیفِ اطاعت از خود و رسولش قرار دهد، ولی آنها جاهل و غیر معصوم باشند و با آن همه تاکیدی که در آیۀ تبلیغ کرد، جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) را به مردم معرفی نکند؟
بنابراین، روشن است که منظور از اُولی الأمر، امامان و پیشوایان معصوم هستند که اوّلاً، اطاعت از آنها هم سنگ با اطاعت از خداست و ثانیاً اطاعت از آنها - بدون هیچ قید و شرطی- مانند اطاعت از خداوند واجب است.
3- آیۀ ولایت
آیۀ دیگری که امر ولایت و امامت را درخاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله) و به خصوص مولای ما علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار داده و محصور کرده، این است:
«إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛
فقط و فقط، خدا ورسولش و مؤمنانی که نماز را برپا می دارند و در رکوع خود زکات می دهند، «ولی و سرپرست» شما هستند».
آیۀ فوق، ولایت و سرپرستی مسلمین را در سه تن حصر کرده است:
خدا و رسول خدا و مؤمنانی که نماز می خوانند و در رکوع خود زکات می دهند.
بی شک، منظور از ولایت، دوستی با سایر مسلمین نیست، زیرا دوستی به قید و شرط نیاز ندارد.
همۀ مسلمانان با هم دوست و برادرند، گرچه در رکوع خود زکات ندهند.
پس ولایت در آیۀ مذکور، همان سرپرستی و صاحبْ اختیار بودن است که در ردیف ولایت خدا و رسولش قرار دارد.
این نکته نیز روشن است که آیه به شخص خاصی اشاره دارد که در حال رکوع زکات داده است؛ وگرنه لزومی ندارد که انسان در رکوع زکات بدهد.
پس این اشاره در حقیقت یک «نشانه» است نه یک «توصیف عادی».
مجموع این قرائن نشان می دهد که آیۀ فوق اشارۀ پُرمعنایی به داستان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دارد که در مسجد نماز می خواندند که فقیری وارد شد و در خواست کمک کرد.
کسی جوابش را نداد.
امیر المؤمنین(علیه السلام) در رکوع بودند که به آن فقیر اشاره کردند و انگشتر خود را به او صدقه دادند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) که این صحنه را دیدند، دست به آسمان گشودند و فرمودند:
«خداوندا، برادرم موسی از تو خواست که سینه ای گشاده (سعۀ صدر) عطایش کنی و کارهایش را آسان کنی و گره از زبانش بگشایی و هارون -برادرش را- وزیر و یاورش قرار دهی... پرورگارا، من نیز پیامبر و برگزیدۀ تو هستم. سینه ام را بگشا و کارهایم را آسان گردان و از خاندانم، علی را وزیرم کن تا به وسیلۀ او پشت گرم شوم و قوّت یابم».
هنوز دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) پایان نیافته بود که جبرئیل آمد و آیۀ «ولایت» را نازل کرد.
گفتنی است که بسیاری از دانشمندان و مفسران اهل سنت و مورّخان و محدّثان آنان، نزول این آیه را برای امیر المؤمنین(علیه السلام) نقل کرده اند و آن را معتبر می دانند.
ضمناً، بیش از ده تن از صحابۀ پیامبر(صلی الله علیه و آله) شخصاً این داستان و خبر را از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند.