شما اینجا هستید: پرسش وپاسخ > فرق خلیفة الله با خلیفة الرسول در چیست؟
فرق خلیفة الله با خلیفة الرسول در چیست؟

پاسخ:

در اعتقاد شیعه، خلیفة الله، عنوان عامی است که هم بر نبیّ صدق می کند و هم بر وصیّ نبیّ؛ چرا که امر تعیین هر دو، بر عهده خداوند متعال بوده و مردم را در این باره، حقی نیست.

لذا از این جهت بین خلیفة الله و خلیفة الرسول تفاوتی وجود ندارد.

اما در دیدگاه اهل تسنن اگرچه در مواردی عنوان خلیفة الله بر خلفای اموی و عباسی اطلاق می شد.

ولی باید دانست معنای این واژه در دو مکتب، اختلاف ماهوی دارد.

برای پاسخ به این پرسش، بحث را در چند مرحله سامان می دهیم:

أ) خلیفة الله و خلیفة الرسول در قرآن:

در آیات قرآن کریم، هیچ یک از دو تعبیر اضافیِ خلیفة الله و خلیفة الرسول وجود ندارد.

اما در دو مورد، لفظ خلیفة آمده است که مراد از آن همان خلیفة الله است:

(وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً) (بقره – 30)

(يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)(ص – 26)

و در موارد دیگر نیز، مشتقات این کلمه استعمال شده است؛

که در برخی به معنای خلیفة الله است؛ مانند آیه زیر:

(وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ) (اعراف – 69)

در برخی به معنای خلیفة الرسول است؛ مانند آیه زیر:

(وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ)(اعراف – 142)

و در بعضی نیز به معنای لغوی، یعنی مطلق جانشین، استعمال شده است.

مانند آیه زیر:

(فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ) (اعراف – 169)

ب ) خلیفة الله و خلیفة الرسول در نظرگاه اهل تسنن:

در میان اهل تسنن، واژه خلیفه سیری مشخص داشته است:

1 - خلیفة رسول الله:

آنگاه که ابوبکر به حکومت رسید، مردم او را با عنوان خلیفة رسول الله خطاب می کردند.

2 - خلیفة خلیفة رسول الله:

بعد که حکومت به دست عمر افتاد، مردم در ابتدا او را با عنوان خلیفة خلیفة رسول الله مخاطب قرار می دادند، اما پس از چندی به علت طولانی بودن این تعبیر، از او نیز با عنوان خلیفة رسول الله یاد می کردند.

ابن خلدون و سیوطی در این باره می گویند:

وذلك أنّه لمّا بويع أبوبكر رضي الله عنه وكان الصّحابة رضي الله عنهم و سائر المسلمين يسمّونه خليفة رسول الله صلّى الله عليه و سلّم و لم يزل الأمر على ذلك إلى أنه لكف لمّا بويع لعمر بعهده إليه كانوا يدعونه خليفة خليفة رسول الله صلّى الله عليه و سلّم (تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 282؛ تاریخ الخلفا، ج 1، ص 11)

بعد از عمر، عثمان و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) نیز با همین عنوان خوانده می شدند.

3 - خلیفة الله:

اما در عصر خلفای اموی و عباسی، از حاکمان و سلاطین، با عنوان خلیفة الله یاد می شد.

مثلا حجاج بن یوسف در خطبه های خویش، عبدالملک مروان را خلیفة الله می نامید:

عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَعْمَشِ، قَالَ: جَمَّعْتُ مَعَ الْحَجَّاجِ فَخَطَبَ فَذَكَرَ حَدِيثَ أَبِي بَكْرِ بْنِ عَيَّاشٍ، قَالَ: فِيهَا «فَاسْمَعُوا وَأَطِيعُوا لِخَلِيفَةِ اللَّهِ، وَصَفِيِّهِ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ مَرْوَانَ»

 (سنن ابی داوود، ج 4، ص 210، ح 4645)

او حتی با مقایسه بین عبدالملک مروان و رسول الله(صلی الله علیه و آله)، او را به دلیل واجد بودن عنوان خلیفة الله، برتر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) معرفی می کرد!

عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ خَالِدٍ الضَّبِّيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْحَجَّاجَ، يَخْطُبُ فَقَالَ فِي خُطْبَتِهِ:

«رَسُولُ أَحَدِكُمْ فِي حَاجَتِهِ أَكْرَمُ عَلَيْهِ أَمْ خَلِيفَتُهُ فِي أَهْلِهِ؟!»

(سنن ابی داوود، ج 4، ص 209، ح 4642)

ج ) راه تعیین خلیفه در نظر گاه اهل تسنن:

در نظر اینان، تعیین خلیفه بعد از پیامبر، از راههای متعددی انجام می پذیرد.

علی بن محمد ماوردی (متوفای 450 هجری) یکی از اندیشمندانِ متقدم اهل تسنن، در کتاب الاحکام السلطانیه می­گوید:

وجوب امامت مانند وجوب جهاد و تحصیل علم، واجب کفایی است.

پس اگر فردی به این امر قیام کرده و این منصب را اختیار کند، وجوب آن از دیگران ساقط خواهد شد.

اما اگر فردی به این امر قیام نکرد، انتخاب امام، به دو شکل صورت می گیرد:

به واسطه تعیین اهل عقد و حلّ و دیگری به واسطه تعیین امام قبل.

آنگاه می گوید:

در اینکه تعداد معتبر در اهل عقد و حلّ چند نفر باشد، علما اختلاف کرده اند:

برخی حضور تمامی ایشان را شرط می دانند، برخی حضور پنج نفر را، برخی حضور چهار نفر را، برخی حضور سه نفر، برخی حضور دو نفر و برخی حضور حتی یک نفر را برای آنکه فردی امام واقع شود، کافی می دانند.

آنگاه برای هر کدام از این اقوال، شاهدی تاریخی اقامه می کند.

(الاحکام السلطانیه، ج 1، صص 17 – 24)

تفتازانی (متوفای 793 هجری) از بزرگان علمای کلام اهل تسنن نیز در عباراتی شبیه به این می گوید:

الإمامة تثبت عند أكثر الفرق باختيار أهل الحل و العقد و إن قلوا للإجماع على إمامة أبي بكر من غير نص و لا توقف إلى اتفاق الكل.

(شرح المقاصد، ج‏5 ، ص252)   

ملاحظه می کنید که این اقوال علاوه برآنکه بسیار با هم اختلاف دارند، برخی چقدر سست و بی پایه اند.

زیرا چگونه می شود اختیار امام و تنفیذ مقام امامت به او، با اجتماع 5 یا 4 یا 3 یا 2 یا حتی 1 نفر صورت گیرد؟!

د ) خلیفة الله و خلیفة الرسول در نظرگاه شیعه:

از نظرگاه شیعه، خلیفة الله عنوان عامی است که مصادیق چندی دارد:

گاهی عنوان خلیفة الله، بر پیامبر و نبی اطلاق می شود؛ همانگونه که در قرآن کریم، از حضرت داوود(علیه السلام) با عنوان خلیفه یاد شده است:

 (يَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)(ص – 26)

 و گاهی نیز به جانیشین و وصی  پیامبر اطلاق می شود؛ که این جانشین،

می تواند پیامبر باشد (مانند جانشینی حضرت سلیمان(علیه السلام) از پدرش حضرت داود(علیه السلام)).

همانگونه که قرآن کریم می فرماید:

(وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ) (نمل – 16)

و می تواند پیامبر نباشد (مانند جانشینی علی بن ابی طالب (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)).

در این صورت اخیر، هم اطلاق عنوان خلیفة الله برجانشین پیامبر صحیح است و هم اطلاق عنوان خلیفة رسول الله.

در احادیث وارده از حضرات معصومین:،

هر یک از این دو تعبیردر وصف امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) و نیز سایر ائمه : دیده می شود.

برای نمونه فقط به چند حدیث در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام) اشاره می کنیم:

أ) خلیفة الله:

- عَنِ النُّعْمَانِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام) قَالَ: أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنَا خَلِيفَةُ اللَّهِ‏ وَ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ وَ أَنَا خَازِنُ عِلْمِ اللَّهِ وَ أَنَا الْمُؤْتَمَنُ عَلَى سِرِّ اللَّهِ وَ أَنَا إِمَامُ الْبَرِّيَّةِ بَعْدَ خَيْرِ الْخَلِيقَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ(صلی الله علیه و آله).

(أمالي صدوق، ص35)

- عَنْ أَبِي مَسْعُودٍ عَنِ الْجَعْفَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا(علیه السلام) يَقُولُ‏: الْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ.

(کافی،ج‏1،ص193)

ب) خلیفة الرسول یا خلیفة رسول الله:

- عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(علیه السلام)‏ أَنَا خَلِيفَةُ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ وَ وَزِيرُهُ وَ وَارِثُهُ أَنَا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ وَ وَصِيُّهُ وَ حَبِيبُهُ أَنَا صَفِيُّ رَسُولِ اللَّهِ وَ صَاحِبُهُ أَنَا ابْنُ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ وَ أَبُو وُلْدِهِ وَ أَنَا سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ وَصِيُ‏ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ أَنَا الْحُجَّةُ الْعُظْمَى وَ الْآيَةُ الْكُبْرَى وَ الْمَثَلُ الْأَعْلَى وَ بَابُ النَّبِيِّ الْمُصْطَفَى أَنَا الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ كَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَمِينُ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا.(أمالي صدوق، ص 39)

- امیرالمؤمنین(علیه السلام) در کلامی می فرمایند:

أَنَا خَلِيفَةُ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ فِيكُمْ وَ مُقِيمُكُمْ عَلَى حُدُودِ دِينِكُمْ وَ دَاعِيكُمْ إِلَى جَنَّةِ الْمَأْوَى (غرر الحكم و درر الكلم، ص262)

ه) راه تعیین خلیفه در نظر گاه شیعه:

شیعه بر خلاف اهل تسنن معتقد است همانگونه که تعیین و نصب پیامبر و نبی به دست خداوند متعال صورت می گیرد و مردم را در این مورد، هیچ گونه اختیاری نیست، در مورد جانشین پیامبر و نبی نیز امر به همین صورت است و مردم به هیچ وجه نمی توانند در این مورد دخالت و اعمال نظر کنند.

احادیث متعدد و فراوانی که پیرامون خلافت و وصایت بلافصل علی بن ابی طالب(علیه السلام) و سائر ائمه: در مصادر شیعه و سنّی وجود دارد، مدعای ما را تصدیق می کند.

********

با این توضیحات ، معلوم می شود که از نظر شیعه و اهل تسنن، خلیفة الله همان خلیفة الرسول است؛ با این تفاوت که شیعه معتقد است، تعیین مصداق خلیفة الرسول نیز مانند خود رسول الله، بر عهده خداوند متعال بوده و پیامبر فقط وظیفه معرفیِ وصی و خلیفه بعد از خود را بر عهده دارد.

اما اهل تسنّن معتقدند تنها تعیین پیامبر و نبیّ، برعهده خداوند بوده اما انتخاب خلیفة الرسول، برعهده مردم واگذار شده است تا هر که را خواستند، به عنوان امام خویش، برگزینند.

ارسال نظر