شما اینجا هستید: پرسش وپاسخ > چگونه امامتِ دوازده‌امام و اهل بیتِ پیامبر(صلی الله علیه وآله) ثابت می‌شود؟ آیا روایت صریحی در این باره از پیامبر نقل شده است که مورد اتفاق شیعه و سنی باشد؟
چگونه امامتِ دوازده‌امام و اهل بیتِ پیامبر(صلی الله علیه وآله) ثابت می‌شود؟ آیا روایت صریحی در این باره از پیامبر نقل شده است که مورد اتفاق شیعه و سنی باشد؟

پاسخ:

بعد از اثبات امامت و خلافت بلا فصل امیرالمؤمنین(علیه السلام)، از امامت سایر اهل بیت(علیه السلام) سخن به میان می آید.

فشردۀ بحث درباره دوازده امام چنین است:

بعد از آنکه نبوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) -با معجزات و استجابت دعایش و به تأیید خداوند- معلوم و قطعی شد، وی امامی را از جانب خداوند تعیین می کند تا مردم از وی بهره مند شوند و به هلاکت نیفتند.

پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) امام علی(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود نصب و معرفی فرمود و نیز تأکید کرد که بعد از امیرالمؤمنین چه کسی باید امام باشد.

سپس یکایک امامان را به دستور خداوند معیّن و معرفی فرمود و در زمان حیاتش آنها را به مردم معرفی کرد. این کار را «نص امامت» می گویند، یعنی امامتِ امام فقط از طریق نص پیامبر(صلی الله علیه وآله) و معرفی و تأیید او مشخص می شود، نه از راه دیگر.

علاوه بر این، معجزات امامان نیز دلیل دیگری بر امامتِ ایشان است که آن را ثابت می کند.

پس هر امامی برای احراز و اثبات امامتش به دو چیز نیاز دارد:

یکی «نص و تأیید» پیامبر یا امام قبل از خودش که البته وی نیز از جانب خداست؛ و دیگری معجزه و نیز علم که از پیامبر(صلی الله علیه وآله) به ارث می برد.

روایات متعددی در کتب اهل سنت و شیعه وجود دارد که حاکی از خلافت «دوازده خلیفه» و جانشینان پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.

این روایات در منابع بسیار معروف و قدیم اهل سنت مانند صحیح بخاری، صحیح تِرمِذی، صحیح مسلم، صحیح أبی داود، مسند أحمد بن حنبل و امثال آنها نقل شده است.

از علمای شیعه نیز شیخ حُرّ عاملی -که او را فقیه آل محمد(علیه السلام) می نامند- در کتابی با نام اثبات الهداة، بیش از 20 هزار حدیث را با 70 هزار سند از 142 کتاب شیعه و 24 کتاب اهل سنت دربارۀ مسئلۀ امامت و معجزات آنها نقل کرده است.

وی همچنین از 50 کتاب شیعه و 223 کتاب اهل سنت، به واسطۀ کتاب های قبلی یعنی (142 و 24 کتاب)، احادیثی دربارۀ اهل بیت(علیه السلام) و اینکه آنها دوازده نفرند، نقل کرده است.

آیا در کدام مسئلۀ دین است که بیش از 20 هزار حدیث، آن هم با 70 هزار سند در دست داشته باشیم؟ آیا باز هم می توان در امامت اهل بیت(علیه السلام) و حقانیت آنها شک کرد؟

اکنون به ذکر چند نمونه بسنده می کنیم:

1- احادیث اهل سنت

الف) بخاری در کتاب الجامع الصحیح -که از صحیح ترین کتب اهل سنت است- از جابر بن سَمَره نقل می کند که وی گفت:

«از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود:

بعد از من دوازده امیر خواهند بود.

سپس جمله ای گفت که آن را نشنیدم.

پدرم گفت:

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: همۀ آن دوازده نفر از قریش هستند».

ب) مسلم بن حجّاج نیشابوری نیز که از بزرگان اهل سنت است، حدیث بالا را چنین نقل می کند:

«جابر می گوید:

از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود:

تا دوازده خلیفه باشند، اسلام همواره عزیز است. سپس چیزی فرمود که نفهمیدم.

از پدرم پرسیدم.

او گفت:

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:

همۀ آنها از قریش هستند».

ج) احمد بن حنبل  از ابن مسعود، صحابی معروف چنین نقل می کند:

از پیامبر(صلی الله علیه وآله) دربارۀ خلفای او پرسیدند، ایشان فرمود:

«آنها دوازده نفرند، مانند نقبای بنی اسرائیل که دوازده نفر بودند».

2- احادیث شیعه

در کتب شیعه نیز روایات بسیاری وجود دارد که صریحاً به مسئلۀ امامت و دوازده تن بودن آنها و اینکه از جانب خداوند منصوب شده اند، اشاره دارد.

در اینجا، فقط به سه مورد از مهم ترین آنها اشاره می کنیم.

الف) حدیث لوح:

ابوبصیر از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده است که ایشان فرمودند:

«پدرم امام باقر(علیه السلام) به جابر بن عبدالله انصاری (ره) فرمود:

با تو کاری دارم.

کی آمادگی داری نزد من بیایی تا از تو سؤال کنم؟

جابر گفت:

هر وقت شما بخواهی.

پس روزی با جابر خلوت کرد و فرمود:

دربارۀ لوحی که در دست مادرم فاطمه(سلام الله علیها) دختر گرامی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دیده ای برایم بگو.

نیز بگو چه مطالبی در آن لوح بود.

جابر گفت:

خدا را گواه می گیرم که روزی در عصر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای تبریک تولّد امام حسین(علیه السلام) به خدمت مادرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) رسیده بودم که در دست او لوح سبزی دیدم.

گمان کردم از زمرد است. نوشته های آن لوح مانند نور خورشید، تانباک بود.

به حضرت فاطمه(علیه السلام) عرض کردم:

پدر و مادرم به فدایت ای دختر رسول الله!

این لوح چیست؟

فرمود:

این لوح را خداوند به رسولش هدیه داده است و در آن اسم پدر و همسر و دو پسرم و اسم اوصیای فرزندانم نوشته شده است.

پدرم آن را به من هدیه داده است.

جابر به پدرم (یعنی به امام باقر(علیه السلام)) گفت:

سپس مادرت آن را به من داد.

من نیز آن را خواندم و نسخه ای از آن برداشتم».

امام صادق(علیه السلام) فرمودند:

«پدرم به جابر گفت:

آن را به من نشان می دهی؟

عرض کرد:

آری، سپس پدرم با جابر به منزل او رفت و یک صحیفۀ پوستین در آورد و گفت:

ای جابر، تو در نوشته ات نگاه کن تا من برایت بخوانم.

جابر نیز در نسخۀ خود نگریست و پدرم خواند، به طوری که هیچ اختلافی با نسخۀ جابر نداشت.

آن گاه جابر گفت:

خدا را شاهد می گیرم که نوشتۀ آن لوح را این گونه یافتم:

بسم الله الرحمن الرحیم.

این نامه ای است از خداوند عزیز و حکیم به محمد، رسول و نور و سفیر و حاجب و دلیل او که روح الأمین (=جبرئیل) آن را از نزد پروردگار عالم نازل کرد.

ای محمد، نام های مرا بزرگ بدار و نعمت هایم را شکر کن و آنها را انکار مکن.

منم الله که جز من معبودی نیست.

منم شکنندۀ جباران و خوار کنندۀ ستمگران و جزا دهندۀ روز جزا.

هیچ معبودی جز من نیست.

هر کس به جز فضل من به چیز دیگری امید داشته باشد، یا به جز عدالت من از چیز دیگری بترسد، او را عذابی کنم که هیچ کس را آن گونه عذاب نکرده باشم.

پس فقط مرا بپرست و فقط بر من توکل کن.

این را بدان که من هیچ پیامبری را مبعوث نکردم، جز آنکه در پایان رسالتش برای او وصی و جانشین قرار دادم.

من تو را بر تمام انبیا، و جانشین تو را بر تمام اوصیا فضلیت و برتری دادم و تو را به دو نوۀ شیرخواره ات (= امام حسن و امام حسین(علیه السلام) که در آن زمان کودک بودند) گرامی داشتم.

پس حسن را پس از پایان روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را گنجینه دار وحی خود کردم و او را به شهادت گرامی داشتم.

او از همۀ شهیدان برتر و مقامش از همۀ آنها بالاتر است. نیز کلمۀ تامّه ام را با او و حجت رسا و آشکارم را نزد او گذاردم.

به واسطۀ عترت او (یعنی عترت حسین (علیه السلام)) به دیگران ثواب می دهم و آنها را مجازات می کنم. نخستین فرد از عترت او (= عترت حسین (علیه السلام)) نامش علی است. او سرور عابدان و زینت اولیای گذشتۀ من است.

سپس پسر او -که مانند جدّ محمودش- محمد نام دارد، شکافندۀ علم و کانون حکمت من است.

سپس جعفراست که شک کنندگان به سبب او به هلاکت رسند.

هر کس او را نپذیرد.

مرا نپذیرفته است.

بر عهدۀ من است که جعفر را گرامی بدارم و او را به واسطۀ پیروان و دوستانش مسرور سازم.

موسی را نیز پس از او برگزیدم.

بعد از او فتنه و آشوبی تاریک و وحشتناک رخ دهد. بدانید که رشتۀ اطاعت و وجوب من پاره نمی شود و حجت من پنهان نمی ماند و دوستان من به شقاوت مبتلا نمی شوند (اشاره است به زندانی شدن امام کاظم(علیه السلام) که مدت سیزده سال از چشم مردم غایب بودند و کسی از احوال ایشان خبر نداشت.

اما با اینکه حجت خدا ظاهراً مخفی و غایب بود، ولی هیچ گاه شیعیان و دوستان واقعی در وجود او شک نکردند و ثابت قدم ماندند).

بدانید هر کس یکی از آنها را انکار کند، قطعاً نعمت مرا انکار کرده است و هر کس آیه ای از کتابم را تغییر دهد، بر من دروغ بسته است.

وای بر دروغگویان و منکرانی که پس از دوست و برگزیده ام موسی روی کار می آیند.

بدانید هر کس (یعنی واقفیه) هشتمین آنها را تکذیب کند، همۀ اولیایم را تکذیب کرده است.

علی بن موسی ولی و یاور من است.

بارهای سنگین نبوت را بر دوش او می گذارم و با آنها به او قدرت و توانایی عطا می کنم.

سپس مرد پلیدی او را به قتل می رساند و در شهری که آن را بندۀ صالح (= ذوالقرنین) بنا کرده است، در کنار بدترین مخلوقم دفن می شود.

فرمان و وعدۀ من ثابت است که او را به وجود پسر و جانشین او محمد (= امام جواد(علیه السلام)) خوشحال و مسرور سازم.

او وارث علم من و کانون حکمت و محل اسرار من و نیز حجت من بر مخلوقات است.

هر بنده ای که به او ایمان آورد، بهشت را جایگاه او قرار می دهم و شفاعت او را (یعنی آن بندۀ مؤمن را) برای هفتاد تن از خانوده اش -که همگی مستحق دوزخ بودند- می پذیرم.

سپس عاقبت کار فرزندش علی را -که دوست و یاور و گوامن در میان خلق و امین وحی من می باشد- ختم به خیر و سعادت می گردانم.

از او فرزندی بیافرینم به نام حسن که مردم را به راه من دعوت می کند و خزانه دار گنجینۀ علم من است.

سپس دینم را به وسیلۀ پسرش محمد(= امام زمان، محمد بن حسن عسکری(علیه السلام)) که مایۀ رحمت همۀ جهانیان است، کامل می کنم.

او کمال موسی، نورانیت عیسی و صبر ایوب را یکجا دارد و سید و سَرور همۀ اولیای من است.

در ایّام غیبتِ او دوستانم ذلیل و خوار می شوند، تا جایی که سرهای آنان را مانند سرهای ترکان و دیلم (= کفّار) به یکدیگر هدیه می دهند و آنان را می کشند و می سوزانند.

در آن روز دوستان من ترسان و وحشت زده هستند و پیوسته زمین از خون آنها رنگین می شود و ناله و فغان در میان زنان بلند می گردد.

آری، آنان دوستان واقعی من هستند که به وسیلۀ آنها هر فتنۀ کوری را دفع می کنم و از برکت ایشان هر شبهه و مصیبت و سختی ای را برطرف می سازم.

آنانند که درود ها و مغفرت پروردگارشان شامل حالشان می شود و ایشانند همان نجات یافتگان».

عبدالرحمن بن سالم می گوید:

ابوبصیر به من گفت:

اگر در تمام عمرت فقط همین یک حدیث را شنیده بودی، برایت کافی بود.

بنابراین آن را از نااهلان پنهان دار.

ب) حدیث قدسی در تعیین امامان دوازده گانه:

امام صادق(علیه السلام) از پدران بزرگوارش(علیه السلام) نقل کرده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«خدای عزیز و جلیل به وسیلۀ جبرئیل به من فرمود:

هر کس که بداند و دریابد که هیچ خدایی جز من نیست و محمد، بنده و رسول من است و علی، ولی و خلیفه و حجت من است و امامان پاک نهاد -که فرزندان علی هستند- حجت های من هستند، او را به سبب رحمتم به بهشت می برم و به مقتضای عفو و مغفرتم از آتش دوزخ نجاتش خواهم داد و او را همسایۀ خودم می سازم و کرامت و نعمتم را برای او واجب و تمام خواهم کرد و او را از بندگان مخصوص و برگزیده ام قرار می دهم و دعایش را مستجاب می کنم و خواسته هایش را برآورده می سازم و چون سکوت کند (و در خواستی نکند)، من خود آغاز می کنم (و حاجتش را برآورده می کنم).

اگر بدی کند، باز هم به او رحم می کنم و اگر از نزد من بگریزد، او را به سوی خود می خوانم و چون به سوی من باز گردد، او را می پذیرم و اگر درگاهم را بکوبد، آن را به رویش می گشایم.

اما هر کس به وحدانیت من گواهی ندهد یا گواهی دهد، ولی به رسالت بنده و رسولم محمد معتقد نباشد، یا آن را هم باور داشته باشد، ولی خلافت علی بن أبی طالب را نپذیرد، یا آن را بپذیرد، ولی امامت امامان پاک نهاد را -که از نسل اویند- قبول نکند، قطعاً نعمت مرا انکار کرده و جلال و عظمتم را کوچک شمرده و به کتاب ها و آیاتم کافر شده است.

اگر مرا اراده کند، در پیش او حجابی قرار می دهم و چون از من درخواست کند، او را محروم می کنم و اگر مرا بخواند، ندایش را نمی شنوم و چون دعا کند، اجابتش نمی کنم و اگر به من امیدوار شود، ناامیدش می کنم.

اینها همگی جزای اعمال اوست که نصیبش می شود و من کوچک ترین ظلمی به کسی نمی کنم».

سپس جابر بن عبدالله انصاری برخاست و گفت:

یا رسول الله، آن امامانی که از نسل علی بن أبی طالب هستند، کیستند؟

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«اوّل و دوم، حسن و حسین دو آقای جوانان اهل بهشت هستند. سپس علی که سَرور عابدان در روزگار خود است.

سپس محمد بن علی که شکافندۀ علم است و تو ای جابر، او را درک خواهی کرد.

پس سلام مرا به او برسان.

سپس جعفر بن محمد صادق است و بعد از او، موسی بن جعفر کاظم و سپس علی بن موسی الرضا و بعد از او، تقی، محمد بن علی جواد است و سپس علی بن محمد نقی و سپس حسن بن علیِ زکی و بعد از او نیز پسرش مهدی و قائم به حق است.

او مهدی امت من، صاحب زمان، محمد بن حسن است که زمین را از عدل و داد پر خواهد کرد، بعد از آنکه از ظلم و ستم پُر شده است.

ای جابر، اینها خلفا و اوصیا و فرزندان و عترت من هستند.

هر کس از آنان اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است و هر کس از ایشان نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است.

هر کس همۀ آنان یا یکی از آنها را انکار کند، مرا انکار کرده است.

خداوند به سبب وجود ایشان است که آسمان ها را از سقوط حفظ می کند و زمین را از لغزش و فروپاشی باز می دارد».

ج) تعیین نام و شخص دوازده امام(علیه السلام) از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله):

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به امام علی(علیه السلام) فرمودند:

«ای علی، تو را فقط کسی دوست دارد که حلال زاده باشد. نیز کسی با تو دشمنی می کند که حرام زاده باشد.

به جز مؤمن، کسی تو را دوست نمی دارد و به جز کافر، کسی با تو دشمنی نمی کند».

اینجا بود که ابن مسعود برخاست و گفت:

یا رسول الله، نشانۀ پلیدی و حرامزادگی و کفر را در زمان حیات شما فهمیدیم.

اکنون بفرمایید نشانۀ آن پس از رحلت شما چیست؟ زیرا چه بسا فردی تظاهر به ایمان کند، ولی اعتقاد قلبی اش را پنهان بدارد.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

« ای پسر مسعود:پ

س از من، علی بن أبی طالب، امام و پیشوای شما و نیز جانشین من است.

پس از او نیز دو فرزندم حسن و حسین و به همین ترتیب، نُه نفر از اولاد حسین بن علی و یکی پس از دیگری، امام شما و جانشین من خواهند بود.

نهمین فرزند حسین، قائم امت من است که سراسر زمین را پر از عدل و داد کند، پس از آنکه پر از ظلم و ستم شده باشد.

ایشان را فقط حلال زاده ها دوست دارند و به جز حرامزاده ها، کسی با ایشان دشمنی نمی کند.

فقط مؤمنان به ایشان علاقه و محبت دارند و فقط کافران هستند که با ایشان مخالفت می کنند.

هر کس یکی از آنها را انکار کند، گویا مرا انکار کرده است و هر کس مرا انکار کند، خدا را انکار کرده است.

زیرا اطاعت از آنان (یعنی دوازده امام(علیه السلام)) همان اطاعت از من است و اطاعت از من برابر است با اطاعت از خداوند.

نافرمانی از آنان نیز همچنین.

ای پسر مسعود، مبادا در سخنانم تردید کنی! زیرا موجب کفرت می شود.

سوگند به عزّت خدایم که من هیچ اِبایی از سخنانم ندارم و از سر هوا و هوس دربارۀ علی و امامانی که از نسل او هستند، سخن نگفتم».

سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستان خود را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند:

«خداوندا، هر کس را که جانشینان و امامان امتم را دوست دارد، دوست بدار و با دشمنانشان دشمن باش! یاری گرانش را یاری کن و به کسانی که از آنها روگردان می شوند، پشت کن و خوارشان گردان!

زمین را از وجود ایشان -که حجت و برهان تو در بین مردم هستند- خالی مگذار که ایشان، یا در بین مردم ظاهر و آشکارند، یا در پردۀ «غیبت» به سر می برند که این، فقط برای حفظ دین توست که عذر و بهانه ای برای مردم باقی نماند».

سپس حضرت فرمودند:

« ای پسر مسعود:

در این مجلس، راه های سعادت را به شما نشان دادم که اگر آن را طی کنید، سعادتمند و پیروز خواهید شد؛ وگرنه هلاک می شوید.

سلام و درود بر کسانی که راه هدایت را برگزیدند».

ارسال نظر