پاسخ:
فضائل امیرالمؤمنین(علیه السلام) دو دسته است:
یکی آیاتی که در حق حضرتش نازل شده است و دیگری، روایاتی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در شأن و منزلت ایشان فرموده است.
1- قرآن
در اینجا می کوشیم آیاتی را بیاوریم که دانشمندان اهل سنت معتقدند در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده است و آنها را در کتاب خود ثبت کرده اند.
الف) خوارزمی که از بزرگان اهل سنت است، به نقل از ابن عباس می گوید:
«هیچ گاه آیه ای که در ابتدایش یا ایها الذین آمنوا آمده باشد، نازل نشد، مگر اینکه علی(علیه السلام) در رأس آن قرار داشت و نمونۀ بارز و کاملش به شمار می آمد».
ب) ابن مَردَوَیْه از امام علی(علیه السلام) نقل می کند:
«قرآن در چهار بخش نازل شده است:
بخشی دربارۀ دشمنان ما؛ بخشی دربارۀ سیره و سنت؛ بخشی دربارۀ فرایض و احکام؛ بخشی دربارۀ ما».
ج) ابن عباس می گوید:
هنگامی که آیۀ «إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ» نازل شد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با دست خود به سینۀ علی اشاره کرد و هنگام نزول آیۀ «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» با اشاره به علی(علیه السلام) فرمود:
پس از من، رهیافتگان از تو پیروی خواهند کرد».
د) «الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَة»؛
کسانی که شب و روز، در نهان و آشکار، اموال خود را انفاق می کنند.
ابن عباس می گوید:
«این آیه در حق علی(علیه السلام) نازل شده است.
او چهار در هم داشت که یک درهم را در شب و یکی را در روز و یکی را پنهانی و دیگری را آشکارا صدقه داد».
هـ) وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا؛
به خاطر دوستی او، مسکین و یتیم و اسیر را اطعام می کنند.
این آیه نیز در حق علی و فاطمه و حسن و حسین(علیه السلام) نازل شده است.
و) مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ؛
هر کس حسنه ای به جا آوَرَد، ده برابر نصیبش می شود و هر کس بدی کند، فقط به اندازۀ همان کیفر می شود که ستمی به آنها نکرده باشند.
امام علی(علیه السلام) فرمودند:
«منظور از حسنه، دوستی ما اهل بیت است و منظور از سیّئه، بغض ما اهل بیت است که هر کس آن را داشته باشد، خداوند او را با صورت به آتش می اندازد».
ز) ابوسعید خُدری می گوید:
«آیۀ الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ؛ امروزه بود که دین شما را برایتان کامل کردم، در ماجرای غدیر خم نازل شد که پیامبر(صلی الله علیه وآله) دست علی(علیه السلام) را بلند کرد و سپس فرمود: الله اکبر! دین شما کامل شد و نعمت خدا بر شما تمام گشت و خداوند از رسالتم و ولایت علی راضی شد».
ح) وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ؛
کسی از مردم هست که برای رضایت خداوند جانش را می فروشد.
این آیه در شبی نازل شد که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در بستر پیامبر(صلی الله علیه وآله) خوابید.
آن شب را «لیلة المَبیت» می گویند.
کسی که فداکاری کرد و به جای پیامبر(صلی الله علیه وآله) خوابید تا حضرتش جان سالم به در ببرد، علی بن أبی طالب(علیه السلام) بود.
أَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِیءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِینَ وَرَسُولُهُ؛
و اِعلانی است از سوی خدا و رسولش در روز حج اکبر به مردم که خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند.
این آیه هنگامی نازل شد که امام علی(علیه السلام) برخی از آیات سورۀ برائت را قرائت کرد.
احمد بن حنبل می گوید:
«هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) این سوره را با ابوبکر فرستاد و علی را در پی او روان داشت، فرمود:
به من دستور داده اند که این سوره را نرساند، مگر من یا کسی که از من باشد».
ی) قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى؛
بگو:
برای (رسالت) از شما مزدی نمی خواهم، مگر دوستی با نزدیکانم.
ابن عباس می گوید:
«دربارۀ این آیه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسیدند:
اینها چه کسانی هستند که دوستی آنها بر ما واجب است؟
حضرت فرمودند:
علی و فاطمه و فرزندان آن دو هستند؛ و این سخن را سه بار تکرار فرمودند».
ک) إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً؛
قطعاً خداوند می خواهد که رجس (پلیدی و ناپاکی) را از شما اهل بیت دور کند و پاک پاکتان گرداند.
ابن مَردَوَیْه با بیش از صد طریق روایت کرده است که این آیه در حق و منزلت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین(علیه السلام) نازل شده است.
ابوحمزه می گوید:
«حدود نُه یا ده ماه در خدمت پیامبر(صلی الله علیه وآله) بودم.
هر روز صبح برای نماز از خانه بیرون می رفت، دو لنگۀ درِ خانۀ علی(علیه السلام) را می گرفت و می فرمود:
سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
فاطمه و علی وحسن و حسین(علیه السلام) نیز در پاسخ ایشان می گفتند:
سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد ای نبی خدا.
سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) می فرمود:
هنگام نماز است، رحمت خدا بر شما باد! سپس آیۀ «تطهیر» را قرائت می فرمود و راهیِ مصلای خود می شد».
2- حدیث
در این بخش به روایاتی اشاره می کنیم که در فضائل امام علی(علیه السلام) آمده است و به امامت و ولایت ایشان و نیز برتری و فضل او از سایر مسلمین اشاره دارد.
این روایات غالباً از کتب اهل سنت است.
الف) حُذَیفه می گوید:
پیامبر(صلی الله علیه وآله) میان مهاجرین و انصار، پیمان برادری بست و هر کسی را با هم سنگ خودش برادر ساخت.
سپس دست علی بن أبی طالب(علیه السلام) را گرفت و فرمود:
«این نیز برادر من است».
ب) احمد بن حنبل به نقل از زید بن ارقم روایت می کند:
«خانۀ گروهی از صحابۀ پیامبر(صلی الله علیه وآله) دری داشت که به سمت مسجد باز می شد.
روزی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود:
این درها را ببندید، مگر در خانۀ علی را.
گروهی در این باره اعتراض کردند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) برخاست و خداوند را حمد و ثنا کرد و فرمود:
اما بعد، به من دستور داده اند که این درها را ببندم، مگر درِ خانۀ علی را. گروهی از شما اعتراض کردند.
به خدا سوگند که دری را نبستم و نگشودم، مگر آنکه به من امر کردند و من نیز اطاعت کردم».
ب) ابوحارثه، اُسقُف نجران به همراه سی تن از مسیحیان، به هنگام نماز عصر به مدینه آمد.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) که از نمازعصر فارغ شد، آنها به حضرت گفتند:
ای محمد، دربارۀ مسیح چه می گویی؟
حضرت فرمود:
«بندۀ خدا بود که پروردگار، او را برگزید». اُسقف گفت: آیا پدری داشت؟
حضرت فرمود:
«او از ازدواج به وجود نیامد که پدری داشته باشد».
اُسقف گفت:
پس چگونه می گویی او بنده ای است مخلوق، با آنکه هر کسی که دیده ای، از ازدواج به وجود آمده و پدر داشته است؟
اینجا بودکه این آیه نازل شد:
«إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَیَكُونُ * الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُن مِّن الْمُمْتَرِینَ * ففَمَنْ حَآجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ؛
مسلّماً، مَثَل عیسی نزد خدا مانند آدم است که او را از خاک آفرید و به او فرمود:
موجود شو، پس بی درنگ موجود شد.
این سخن، حق و از جانب پروردگار توست.
تردیدی به خودت راه مده.
هر کس پس از این، دربارۀ عیسی با تو مجادله کند، بگو:
بیایید فرزندان و زنان و خودمان را به مباهله بخوانیم و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».
مُباهله، یعنی همدیگر را نفرین کردن؛ به صورتی که دو نفر که ادعای حقانیت دارند و طرف مقابل را باطل می دانند، در برابر هم قرار می گیرند و یکدیگر را لعن و نفرین می کنند.
اگر دعای یک طرف اجابت شود و عذاب خدا بر او نازل گردد، نشانۀ باطل بودن او و حق بودن اجابت شونده است.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز این آیات را -که آیۀ اوّلش به آیۀ «مباهله» معروف است- برای مسیحیان خواند و چون آنها نپذیرفتند، آنها را به مباهله دعوت کرد و فرمود:
«خداوند به من خبر داده است که پس از مباهله، عذاب خدا نازل می شود و حق و باطل معلوم می گردد».
مسیحیان یک روز مهلت گرفتند و با هم مشورت کردند. اُسقف به آنها گفت:
اگر محمد با خویشان و فرزندانش به مباهله آمد، معلوم می شود که حق است و اگر با او مباهله کنید، جملگی هلاک خواهید شد.
ولی اگر با اصحابش آمد، بدانید عذابی در کار نخواهد بود و شما پیروز می شوید.
صبح روز بعد، پیامبر(صلی الله علیه وآله) به همراه امیر المؤمنین(علیه السلام) و فاطمه و حسن و حسین(علیه السلام) برای مباهله آمدند.
اُسقف نام آنها را پرسید.
به او گفتند:
این پسرعمو و داماد و پدر فرزندانش و محبوب ترین مردم در نزد او، یعنی علی بن أبی طالب است و این دو کودک نیز فرزندان دخترش هستند که این دو نیز محبوب ترین افراد خانواده اش هستند و این دختر جوان نیز فاطمه دختر اوست که نزد او بسیار عزیز است و در حکم قلب اوست.
اُسقف به همراهانش گفت:
برحذر باشید که او با خویشان و محبوبانش آمده و قطعاً حق است.
پس هرگز با او مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و تا قیامت یک مسیحی بر روی زمین نمی ماند.
با او مصالحه کنید و به سرزمین خود برگردید.
آنها نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفتند و گفتند:
ما با تو مباهله نمی کنیم.
تو بر دین خود باش و ما نیز بر دین خود باقی می مانیم.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«اکنون که مباهله نمی کنید، پس اسلام بیاورید».
آنها قبول نکردند.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «پس با شما می جنگیم».
مسیحیان گفتند:
ما نمی توانیم با شما بجنگیم، اما اگر با ما جنگ نکنی و ما را از دین خود باز نداری، سالانه دو هزار جامۀ ابریشمی به تو می دهیم که بهای هر یک از آنها چهل درهم باشد و کاستی و افزونی اش را نیز می دهیم.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) با این شرط با آنها مصالحه کرد و فرمود:
«سوگند به خدایی که جانم در قبضۀ قدرت اوست، هلاک در پشت گوش مردم نجران بود و اگر تسلیم نمی شدند، همگی به خوک و میمون تبدیل می شدند و آتش آنها را در بر می گرفت و خداوند تمام آنها را ریشه کن می کرد و در کمتر از یکسال، اثری از مسیحیان باقی نمی ماند و جملگی هلاک می شدند».
خداوند در آیۀ مباهله، امیرالمؤمنین(علیه السلام) را «نفْسِ» پیامبر(صلی الله علیه وآله) معرفی کرده است که این بزرگ ترین و برترین مقام برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) است و ثابت می کند که امام علی(علیه السلام) لایق ترین فرد برای جانشینی و امامت است، زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) او را برای مباهله برد و او را از جنس خودش دانست.
احمد بن حنبل -که امام مذهب حنبلی است- و سایر بزرگان اهل سنت، از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت کرده اند که ایشان حضرت علی(علیه السلام) را از جنس خود دانستند و تأکید کردند که فقط علی سزاوار جانشینی و امامت است:
«علیّ منّی و أنا منه و لایؤدّی عنّی إلّا أنا أو علیّ؛
علی از من است و من از اویم و جز من یا علی، کسی از جانب من اداکننده نیست (یعنی کسی جز علی از جانب من سخن نمی گوید و امر مرا عهده دار نمی شود)».
هـ) نیز احمد بن حنبل از عبدالرحمان بن أبی لیلی نقل می کند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در جنگ خیبر فرمود:
«فردا پرچم جنگ را به دست مردی خواهم سپرد که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبر هم او را دوست دارند.
او حمله می کند و از جنگیدن نمی گریزد.
سپس پرچم را به دست امام علی(علیه السلام) سپرد».
و) پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«محبت به علی حسنه ای است که هیچ گناهی به آن ضرر نمی زند و بغض علی، گناهی است که هیچ حسنه ای به او سود نمی بخشد».
ز) نیز ابن مسعود به نقل از پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گوید:
«یک روز به آل محمد(علیه السلام) محبت داشتن، بهتر از یک سال عبادت است.
کسی که با محبت آنان بمیرد، به بهشت می رود».
ح) خوارزمی نیز ار ابن عباس نقل کرده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
« اگر همۀ مردم به علی بن أبی طالب محبت می ورزیدند، خداوند هرگز آتش جهنم را خلق نمی کرد».
ط) نیز پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) دربارۀ محبت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) و وجوب ولایت ایشان فرمودند:
« ای علی، اگر بنده ای خداوند را مانند نوح عبادت کند و کوهی از طلا را صدقه بدهد و آن قدر عمر کند که هزار بار پیاده به حج برود و مظلومانه در بین صفا و مروه کشته شود، ولی محبت تو را در دل نداشته باشد، بوی بهشت را هم نمی شنود (چه رسد که به بهشت برود)».
ی) ابن مَردَوَیْه از بُرَیده نقل می کند که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به ما دستور داد:
«به علی با عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنیم».
ک) باز هم همو به نقل از حُذَیفه روایت کرده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«علی بهترین بشر است.
هر کس نپذیرد، کافر است».
ل) ابوذر؟رح؟ می گوید:
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«هر کس پس از من با علی دشمنی کند، کافر است و گویا با خدا و رسول خدا جنگ کرده است.
هر کس در علی شک کند، کافر است».
م) احمد بن حنبل به نقل از مسروق روایت کرده است که وی گفت:
«با ابن مسعود در مسجد بودیم که مردی نزد او آمد و گفت:
ای پسر مسعود، آیا پیامبرتان به شما گفته است که پس از او چند خلیفه خواهد بود؟
ابن مسعود گفت:
آری، به تعداد پیشوایان بنی اسرائیل (که دوازده نفر بودند).
پیامبر(صلی الله علیه وآله) به حسین(علیه السلام) فرمود:
این پسر من، امام و پدر نُه امام است و نهمین آنها قائم ایشان است».
خوب در خبر اخیر دقت کنیم، می یابیم احمد بن حنبل که امام مذهب حنبلی است، چند مورد کلیدی را از صحابۀ بزرگی چون ابن مسعود نقل می کند:
یکم:
پیامبر(صلی الله علیه وآله) بعد از خودش خلیفه و جانشین تعیین فرمود؛
دوم:
تعداد آنها به تصریح دوازده نفر بود؛
سوم:
به امامت امام حسین(علیه السلام) و نسل او نیز تصریح کرد؛
چهارم:
از قائم و امام زمان(علیه السلام) نیز به عنوان آخرین جانشین خود خبر داد.
پس ما دیگر سخنی نمی گوییم.
قضاوت با شما!
ن) عایشه می گوید:
از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود:
«ذکر علی عبادت است».
نیز مُعاذ بن جبل می گوید که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
«نگاه به چهرۀ علی عبادت است».
س) خوارزمی، امام احمد بن حنبل، حاکم نیشابوری، نسایی و ابن أبی شیبه که جملگی ازبزرگان و قدمای اهل سنت هستند، روایت کرده اند که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در روز فتح مکه به امام علی بن أبی طالب(علیه السلام) فرمود:
آیا این بت را در کعبه می بینی؟
عرض کرد:
آری، یا رسول الله.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
من تو را روی دوشم می گیرم تا دستت به آن برسد.
امام علی(علیه السلام) عرض کرد:
یا رسول الله، من شما را روی دوشم می گیرم.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
اگر تا زنده ام، قبیلۀ رَبیعه و مُضَر بکوشند تا اعضای بدنم را از روی زمین تکان دهند، نمی توانند.
اینک بایست ای علی.
سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) دو ساق علی(علیه السلام) را گرفت و چنان او را از زمین بلند کرد که سفیدی زیر بغلش پیدا شد.
سپس فرمود: ای علی، چی می بینی؟
امام علی(علیه السلام) عرض کرد:
خدای عزیز و جلیل را می بینم که مرا به سبب تو شرافت داده است، به طوری که می توانم آسمان را لمس کنم.
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
ای علی، بت را بگیر.
امام علی(علیه السلام) بت را گرفت و آن را به زمین انداخت.
سپس پیامبر(صلی الله علیه وآله) خود را از زیر پای علی(علیه السلام) کنار کشید و علی آمد روی زمین و خندید!
پیامبر(صلی الله علیه وآله) پرسید:
چرا می خندی؟
علی عرض کرد:
از بالای کعبه سقوط کردم و هیچ آسیبی ندیدم!
پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:
چگونه آسیب ببینی، در حالی که محمد تو را بالا برد و جبرئیل تو را پایین آورد؟!
همۀ اینها نشان می دهد که امام علی(علیه السلام) یگانه جانشین و امام بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و کسی جز او لایق نیست که جانشین پیامبر(صلی الله علیه وآله) باشد و امام مسلمین شود. آن کس که می تواند پا بر روی شانۀ مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله) بگذارد و بالا برود، قطعاً همان است که جا در پای پیامبر(صلی الله علیه وآله) می گذارد و وزیر و قائم مقامش می شود.
از نقطه توحید کسی آگاه است / کاو را ز احد ز میم احمد راه است
دو پای علی به دوش او دانی چیست؟ / لایی که به لا اله الا الله است
شافعی که از بزرگ ترین عالمان اهل سنت است و امام یکی از مذاهب چهارگانه به شمار می رود، در شعری به حدیث فوق اشاره می کند که آن را ختام این پاسخ قرار می دهیم:
1- قیل لی قل فی علیّ مدحاً ذکره یخمد ناراً موصده
2- قلت لا أقدم فی مدح امرء ضلّ ذو اللب إلی أن عبده
3- والنبی المصطفی قال لنا لیلة المعراج لما صعده
4- وضع الله بظهری یده فأحسّ القلب أن قد برده
5- علی واضع أقدامه فی محل وضع الله یده
1- به من می گویند:
علی(علیه السلام) را ستایش کن که نامش آتش سوزان را خاموش می کند.
2- من گفتم:
چگونه مردی را ستایش کنم که خردمندان در ره او گمراه شدند و او را پرستیدند؟!
3- پیامبر مصطفی(صلی الله علیه وآله) به ما گفت:
در شب معراج که به آسمان رفتم.
4- خداوند دستش را بر پشت من گذاشت، به طوری که قلبم احساس آرامش کرد.
5- اما علی(علیه السلام) پای خود را جایی گذاشت که خداوند دستش را در آنجا نهاده بود!