شما اینجا هستید: پرسش وپاسخ > آیا در کتب معتبر اهل‌سنت به امامت اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز اشاره شده است؟ به روایت معتبری اشاره کنید که از پیامبر اسلام(صی الله علیه و آله) مبنی بر امامت و وصایت امام علی(علیه السلام) گزارش شده و به خلافت ایشان تصریح کند.
آیا در کتب معتبر اهل‌سنت به امامت اهل‌بیت(علیهم السلام) نیز اشاره شده است؟ به روایت معتبری اشاره کنید که از پیامبر اسلام(صی الله علیه و آله) مبنی بر امامت و وصایت امام علی(علیه السلام) گزارش شده و به خلافت ایشان تصریح کند.

پاسخ:

هنگامی که کتب احادیث و روایات اسلامی، مخصوصاً منابع اهل سنت را مطالعه کنیم، به انبوهی از روایات نبوی بر می خوریم که صریحاً مقام «امامت» و «خلافت» امام علی(علیه السلام) را ثابت می کند.

ولی چرا با این همه روایات، گروهی از مکتب و طریقۀ اهل بیت(علیه السلام) دوری کرده اند و هنوز هم در مسئلۀ امامت تردید دارند؟!

این احادیث که بعضی از آنها صدها سند دارد (مانند حدیث شریف «غدیر خم») و در ده ها کتاب معروف و صحیح اسلامی نقل شده است، چنان روشن و صریح است که اگر گفت و گوهای این و آن را نادیده بگیریم و تقلید را کنار بگذاریم، می بینیم مسئلۀ امامت و ولایت بسیار واضح است و نیازی به دلیل دیگر نیست.

اکنون بعضی از آنها را یادآور می شویم.

1- حدیث غدیر

بسیاری از مورّخان و محدّثان اسلامی در کتاب های خود ثبت کرده اند که پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در آخرین سال عمر خود به حج رفت و در بازگشت، با انبوهی از یاران قدیم و جدیدش و نیز مسلمانانی که از تمام نقاط حجاز به او پیوسته بودند، در بیابان غدیر خم توقف کردند.

غدیر خم، به منزلۀ چهار راهی بود که راه مردم حجاز را از سایرین جدا می کرد.

قبل از آنکه حجازیان به دیار خود بازگردند، پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستور داد که جملگی توقف کنند.

گروهی به دنبال کسانی که پیشی گرفته بودند، رفتند و از سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آنها اعلام کردند که برگردند.

اندکی بعد، آنانی که هنوز نرسیده بودند، رسیدند و جملگی در بیابان سوزان غدیر خم جمع شدند.

همگی نماز ظهر را با پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواندند.

بعد از نماز، پیامبر(صلی الله علیه وآله) به آنها خبر دادند که همگی باید برای شنیدن یک امر جدید و مهم که از جانب خداوند نازل شده است، آماده شوند.

منبری برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) ترتیب دادند و ایشان پس از حمد و ثنای الاهی به مردم فرمودند:

«من به زودی دعوت حق را اجابت خواهم کرد و از میان شما می روم.

من مسئولم و شما هم مسئولید! شما دربارۀ من چگونه شهادت می دهید؟».

مردم همگی با صدای بلند گفتند:

ما گواهی می دهیم که تو رسالت را ابلاغ کردی و شرط خیرخواهی را تمام نمودی و برای هدایت ما فراوان کوشیدی.

خدایت جزای خیر دهد.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود:

«آیا شما به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز جزا و رستاخیز مردگان (=معاد) گواهی می دهید؟».

همه گفتند: آری، گواهی می دهیم.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«خدایا، تو گواه باش...».

بار دیگر فرمودند:

« ای مردم، آیا صدای مرا می شنوید؟».

همه گفتند:

آری؛ و به دنبال این جواب، سکوت در سراسر غدیر خم حکم فرما شد و جز زوزۀ باد چیزی شنیده نمی شد.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«اکنون بگویید با این دو چیز گرانقدر و نفیس که در میان شما به یادگار خواهم گذاشت، چه خواهید کرد؟».

شخصی از میان جمیعت گفت:

کدام دو چیز یا رسول الله؟

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«اوّل، ثَقَل اکبر که کتاب خدا قرآن است.

پس بکوشید که همواره دست به دامانش باشید تا گمراه نشوید.

دوم، اهل بیت من که خدای تدبیرگر و دانا، به من خبر داده است که این دو (=قرآن و اهل بیت(علیه السلام)) هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه در بهشت به من ملحق شوند. هرگز از این دو سبقت نگیرید که هلاک می شوید.

نیز عقب نیفتید که باز هم هلاک می شوید».

ناگهان پیامبر(صلی الله علیه وآله) به اطراف خود نگاهی کرد.

گویا به دنبال یاوری بود.

همین که چشمنانش به علی بن أبی طالب(علیه السلام) افتاد، خم شد و دستش را گرفت و بلند کرد، به طوری که سفیدی زیر بغلش نمایان شد و مردم او را دیدند و شناختند.

اینجا بود که صدای پیامبر(صلی الله علیه وآله) رساتر و بلند تر شد و فرمود:

«ای مردم، چه کسی از همۀ مردم نسبت به مؤمنین از خود آنها سزاوارتر است؟».

مردم گفتند: خدا و پیامبر خدا داناترند.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«خداوند مولا و سرپرست و رهبر من است و من نیز مولا و سرپرست و رهبر مؤمنانم و نسبت به آنها از خودشان سزاوارترم.

پس هر کس که من «مولا و صاحب اختیارش» هستم، این علی نیز «مولا و اختیاردارِ» اوست».

پیامبر(صلی الله علیه وآله) سه بار این سخن را تکرار فرمود و به گفتۀ بعضی ها، چهار بار تکرار کرد

. سپس سر به سوی آسمان نهاد و فرمود:

«خداوندا، دوستان علی را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدان.

دوست بدار، آن که او را دوست می دارد و دشمن بدان، آن که با او دشمنی می کند.

یارانش را یاری کن و کسانی را که به او پشت می کنند، تنها گذار. حق را همراه او بدار و او را همراه حق گردان».

سپس فرمودند: «همۀ حاضران به غایبان این خبر را برسانند».

هنوز جمعیت مردم از هم جدا نشده بود که جبرئیل آمد و وحی خدای متعال را نازل کرد و این آیه را برای پیامبر(صلی الله علیه وآله) خواند:

«الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی؛

امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم».

در این لحظه، پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«الله اکبر! الله اکبر! که دین خود را کامل و نعمتش را بر ما تمام کرد و رضایتش را از رسالت من و ولایت علی -پس از من- اعلام داشت».

ناگهان، شور و غوغایی به پا شد و همگی دسته دسته نزد امیرالمؤمنین(علیه السلام) آمدند و امامت و ولایتش را تبریک گفتند.

از جمله، ابوبکر و عمر در حضور رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و مردم به امام علی(علیه السلام) چنین گفتند:

«بخّ بخّ لک یا ابن أبی طالب أصبحت و أمسیت مولای و مولا کلّ مؤمن و مؤمنة؛

مبارکت باشد! مبارکت باشد ای پسر ابوطالب که مولای من و مولای تمام مؤمنین شدی»!

حدیث غدیر از جمله احادیث متواتری است که احدی نمی تواند در صدور آن شک کند، تا آنجا که مرحوم علّامۀ امینی در کتاب الغدیر، حدیث غدیر را از 110 نفر از صحابۀ پیامبر(صلی الله علیه وآله) و از 360 دانشمند اهل سنت و کتب معروف اسلامی نقل کرده است.

علاوه بر این، گروهی از علمای اسلام، کتاب مستقلی دربارۀ حدیث غدیر و سند و محتوای آن نوشته اند که مرحوم علّامۀ امینی؟رح؟نام 26 تن از آنان را در کتاب خود آورده است.

2- حدیث منزلت

حدیث منزلت را بسیاری از دانشمندان شیعه و اهل سنت، در تفسیر این آیه گزارش کرده اند:

«وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ؛

سی شب با موسی وعده گذاشتیم و با ده شب دیگر آن را کامل کردیم. بعد از چهل شب که وقت مقرّر پروردگارش به پایان رسید، موسی به برادرش هارون گفت:

در میان قوم من جانشین من باش و به اصلاح امور بپرداز و از روش مفسدان پیروی مکن».

ماجرا از این قرار بود که به پیامبر(صلی الله علیه وآله) خبر داده بودند امپراتوری روم شرقی لشکر عظیمی فراهم آورده است تا به حجاز و مکه و مدینه حمله کند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز با لشکر انبوهی عازم تبوک شد (تبوک در شمال جزیرة العرب و هم مرز با قلمروی امپراتور شرقی بود).

لذا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) امام علی(علیه السلام) را به عنوان جانشین خود در مدینه گذاشت و به همراه لشکریان به سمت تبوک رفت.

امام علی(علیه السلام) عرض کرد:

«آیا مرا در میان کودکان و زنان می گذارید (یعنی اجازه نمی دهید برای جنگ همراهتان باشم)؟».

پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«آیا راضی نمی شوی که نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد؟».

بنابراین، پیامبر(صلی الله علیه وآله) صریحاً امیرالمؤمنین(علیه السلام) را به عنوان جانشین و خلیفۀ بعد از خود معرفی فرمودند.

حدیث منزلت در مشهورترین و صحیح ترین کتاب های حدیث اهل سنت، یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است. نیز در بسیاری از کتب اهل سنت، از جمله سنن ابن ماجه سنن تِرمِذی، مسند أحمد و بسیاری دیگر نیز نقل شده است.

راویان این حدیث که غالباً از صحابۀ پیامبرند، بیش از بیست نفرند که می توان از بین آنها به جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خُدری، ابن مسعود و معاویه اشاره کرد.

ابوبکر بغدادی، در تاریخ بغداد، از عمر بن خطاب چنین نقل می کند:

«عمر مردی را دید که به علی ناسزا می گوید! عمر به او گفت:

گمان می کنم منافق باشی، زیرا از پیامبر شنیدم که فرمود:

بی تردید، علی نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسی است، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد»!

گفتنی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فقط در جنگ تبوک نبود که این سخن را به امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود، بلکه در موقعیت های بسیاری به این حدیث تأکید فرمودند، از جمله:

الف) روزی که در مکه بین یارانش پیمان برادری بست.

در آن پیمان، علی را به عنوان برادر خود برگزید و حدیث منزلت را ادا فرمود؛

ب) روزی که پیمان برادری بین مهاجرین و انصار بسته شد، پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز حدیث منزلت را در حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفت و با امام علی(علیه السلام)

عهد برادری بست؛

ج) روزی که پیامبر(صلی الله علیه وآله) دستور داد درهای خانه هایی را که به مسجد باز می شوند ببندند، حدیث منزلت را در حق امیرالمؤمنین(علیه السلام) تکرار فرمود و یگانه دری که به سوی مسجد باز ماند، درِ خانۀ امام علی(علیه السلام) بود.

بنابراین، چنین نتیجه می گیریم:

الف) امام علی(علیه السلام) بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله) برترین فرد مسلمین بود؛

ب) امام علی(علیه السلام) وزیر و جانشین پیامبر و شریک در امور پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود، زیرا قرآن تمام این منصب ها را برای هارون ثابت دانسته است(سورۀ طاها، آیۀ 29- 32)؛

ج) امام علی(علیه السلام) جانشین و خلیفۀ بلافصل پیامبر(صلی الله علیه وآله) بود و با وجود ایشان، شخص دیگری نمی توانست عهده دار امامت شود و نبایست می شد، زیرا هارون نیز جانشین بلافصل موسی(علیه السلام) بود.

3- حدیث یوم الدار

بر اساس آنچه در تاریخ اسلام آمده است، پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سال سوم بعثت که به پیامبری مبعوث و برگزیده شدند، مأموریت یافتند دعوت مخفیانۀ خود را علنی کنند.

پیامبر(صلی الله علیه وآله) طبق آیۀ «انذار»، دعوت علنی خود را از خانواده و نزدیکان خود آغاز فرمود:

«وَأَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ؛ خویشان نزدیکت را هشدار بده».

پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز بستگان نزدیکش را به خانۀ عمویش حضرت ابوطالب(علیه السلام) دعوت کرد.

بعد از صرف غذا، چنین فرمود:

«ای خاندان عبدالمطّلب، به خدا سوگند که هیچ کس را در عرب نمی شناسم که برای قومش چیزی بهتر از آنچه من آورده ام، آورده باشد.

من خیر دنیا و آخرت را برای شما آورده ام. خداوند به من دستور داده است که شما را به این دین دعوت کنم.

کدامیک از شما مرا یاری می کند تا برادر و وصی و جانشین من باشد»؟

هیچ کس به فرمودۀ پیامبر(صلی الله علیه وآله) تمایلی نشان نداد، جز امام علی(علیه السلام) که از همۀ آنها کوچک تر بود.

حضرتش برخاست و گفت:

«یا رسول الله! من در این راه، یار و یاور تو خواهم بود»!

پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز دست بر گردن علی(علیه السلام) گذاشت و فرمود:

«این علی، برادر و وصی و جانشین من در بین شماست.

سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».

حاضران جملگی خندیدند و به ابوطالب گفتند:

زین پس باید گوش به فرمان پسرت باشی!

حدیث بالا که به حدیث «یوم الدار»، یعنی روز دعوت به خانه معروف است، به قدری گویاست که حتی بسیاری از بزرگان اهل سنت نیز آن را روایت کرده اند؛ از جمله می توان به طبری، ابن ابوحاتم، ابن مَردَوَیْه، ابونعیم اصفهانی، بیهقی، ثَعلَبی، ابن اثیر، ابوالفداء و دیگران اشاره کرد.

4- حدیث ثقلین

یکی دیگر از احادیث معروف و مشهور در بین اهل سنت و شیعه، حدیث «ثَقَلین» است.

ثَقَل در زبان عربی به معنای «هر چیز نفیس و گرانقدر» است.

ثقل اکبر کتاب خداست و ثقل اصغر، اهل بیت(علیه السلام). حدیث ثقلین را گروه بی شماری از صحابۀ پیامبر(صلی الله علیه وآله) -بیش از سی تن- بلاواسطه از ایشان نقل کرده اند.

فقیه و محدّث بزرگوار شیعه، مرحوم سید هاشم بحرانی؟رح؟ در کتاب شریف غایة المرام، این حدیث را با 39 سند از دانشمندان اهل سنت و با 80 سند از علمای شیعه نقل کرده است.

مرحوم میرحامدحسین هندی نیز دربارۀ حدیث ثقلین تحقیق و کاوش بیشتری کرده و حدیث مذکور را از حدود 200 تن از علمای اهل سنت نقل کرده است.

تحقیقات وی که فقط دربارۀ حدیث ثقلین است، حدود شش جلد می شود!

از جمله اصحاب مشهوری که این حدیث را نقل کرده اند، ابو سعید خُدری، ابوذر غِفاری، زید بن اَرقَم، زید بن ثابت، ابورافع، خُذَیفه، جابر بن عبدالله انصاری و اُمّ سَلَمه را می توان نام برد.

اینک حدیث شریف ثقلین را به روایت ابوذر غفاری بشنوید:

ابوذر می گوید:

از پیامبر(صلی الله علیه وآله) شنیدم که فرمود:

إنّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض؛

من در بین شما دو یادگار نفیس می گذارم:

قرآن و عترتم. این دو هرگز از هم جدا نمی شوند، تا آنکه در کنار حوض (کوثر) نزد من بیایند».

این روایت در معتبر ترین و صحیح ترین کتب اهل سنت، از قبیل صحیح تِرمِذی، نسائی، مسند أحمد، کنز العمّال و مستدرک حاکم و جز اینها نقل شده است.

گفتنی است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) حدیث ثقلین را در موقعیت های گوناگونی به مردم گوشزد فرمودند:

الف) در روز عرفه، در سفر حج، به روایت جابر بن عبدالله انصاری؛

ب) در حدیث عبدالله بن حنطب، در سرزمین جُحفه؛

ج) در حدیث اُمّ سَلَم در غدیر خم؛

د) در حدیثی آمده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) در آخرین لحظات عمر خود نیز به ثقلین اشاره فرمودند؛

هـ) در حدیثی گزارش شده است که بر روی منبر مدینه نیز به ثقلین گوشزد فرمودند.

حتی طبق روایتی که ابن حجر هیثمی از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل کرده است، ایشان بعد از بیان حدیث ثقلین، دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) را گرفت و بلند کرد و فرمود:

«هذا علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ لا یفترقان حتیّ یردا علیّ الحوض؛

این علی با قرآن است و قرآن نیز با اوست.

از هم جدا نمی شوند، تا در کنار حوض (کوثر) نزد من بیایند».

بنابراین، روشن می شود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) بارها بر این مسئله تأکید و تکیه داشته وازهر فرصتی برای بیان این حقیقت استفاده می کرده است، تا هرگز فراموش نشود.

اکنون به چند نکتۀ مهم اشاره می کنیم:

الف) معرفی قرآن و عترت به عنوان «دو خلیفه» یا «دو چیز گرانمایه و نفیس»، دلیل روشنی است بر اینکه مسلمین هرگز نباید از این دو ریسمان الاهی دست بردارند.

مخصوصاً که در حدیث مذکور صراحتاً آمده است: «اگر این دو را رها نکنید، هرگز گمراه نخواهید شد»؛

ب) قرار گرفتن قرآن در کنار عترت و عترت در کنار قرآن، نشانۀ این است که چنانکه قرآن هرگز تحریف نمی شود و از خطاها و انحرافات محفوظ است، عترت و خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز معصوم و محفوظند؛

ج) در بعضی از روایات تصریح شده است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

«من در روز قیامت دربارۀ شیوۀ رفتار شما با این دو یادگار بزرگ سؤال خواهم کرد و از عملکرد شما جویا خواهم شد»؛

د) بی شک، «عترت و اهل بیت(علیه السلام)» را هرگونه تفسیر و معنا کنیم، امام علی(علیه السلام) از بارزترین مصادیق و نمونه های آن است که طبق بسیاری از روایات، او و قرآن، هرگز از همدیگر جدا نخواهند شد.

5- حدیث سفینۀ نوح

از تعبیرات جالبی که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در کتاب های اهل سنت و شیعه گزارش شده است، حدیث معروف و مشهور «سفینه» است.در حدیث مذکور، ابوذر از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل می کند که ایشان فرمودند:

«ألا إنّ مثل أهل بیتی فیکم مثل سفینة نوح، من رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق؛

آگاه باشید! اهل بیت من مانند کشتی نوح هستند که هر کس در آن سوار شد، نجات یافت و هرکس از آن جداشد، غرق شد».

حدیث سفینه که از احادیث مشهور است، به لزوم پیروی و اطاعت مردم از امیرالمؤمنین(علیه السلام) و اهل بیت(علیه السلام) -البته بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)- اشاره می کند.

از آنجا که کشتی نوح یگانه پناهگاه و وسیلۀ نجات از طوفان حوادث بود، معلوم می شود که مسلمین نیز باید در طوفان هایی که بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) به سراغشان می آید، به اهل بیت او(صلی الله علیه وآله) رجوع کنند و همواره دست به دامان ایشان باشند تا گمراه نشوند و به سعادت ابدی برسند.

ارسال نظر