شما اینجا هستید: غدیر > استدلال ام الائمه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به حديث غدير
استدلال ام الائمه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به حديث غدير
آیـا فـرامـوش کـرده ایـد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمود:

استدلال ام الائمه فاطمه زهرا به حدیث غدیر

 آیـا فـرامـوش کـرده ایـد که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمود:

«هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست» [1] .

 استدلال امام حسن مجتبی به حدیث غدیر

 هـنـگـامی که امام حسن مجتبی (علیه السلام) تصمیم گرفت با معاویه صلح کند، خطبه ای ایراد فرمود در بخشی ازآن خطبه تاریخی آمده است:

ایـن امت از جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنید که می فرمود:

«هر امتی کسی را متولی امور خود کند که از او دانـاتـر و شـایـسـتـه تـر در مـیان خود داشته باشند، هماره رو به تنزل می روند، مگر آن را که شـایـسـته تراست، مقدم بدارند»

و شنید که به پدرم می فرمود:

«تو نسبت به من، همانند هارونی نـسـبـت بـه موسی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست» و شنیدند که در غدیر خم دست پدرم را گـرفت ومی فرمود:

«هرکس را که منم مولای او، علی مولای اوست خدایا! دوست بدار آنکه علی را دوسـت مـی دارد و دشـمن بدار آن را که با علی دشمن است»

آنگاه به حاضران فرمود تا غایبان را آگاه سازند [2] .

 استدلال جناب عمار یاسر به حدیث غدیر

 در جنگ صفین هنگامی که جناب عمار یاسر با عمروعاص مواجه شد، فرمود:

رسـول خـدا بـه مـن دسـتـور داد بـا نـاکـثـیـن بـجـنگم و من امرش را اطاعت کردم و فرمود با قـاسطین بجنگم و شما همانها هستید که با شما می جنگم و نمی دانم به جنگ با مارقین هم موفق مـی شـوم یا نه ای مرد ابتر آیا نمی دانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود:

من کنت مولاه فعلی مـولاه الـلـهـم وال مـن والاه و عـاد مـن عاداه؟

مولای من خدا و رسول و پس از او علی است ولی تو مولایی نداری [3] .

 استدلال اصبغ بن نباته به حدیث غدیر

 در جـنـگ صـفـیـن امیرالمؤمنین (علیه السلام) نامه ای نوشت، و اصبغ بن نباته را ماموریت داد که آن را به مـعاویه رساند هنگامی که اصبغ وارد مجلس معاویه شد، گروهی از بزرگان لشکر از جمله دو نفر از صـحـابـی رسـول خدا ابوهریره و ابودردا در مجلس حضور داشتند اصبغ می گوید:

هنگامی که مـعاویه نامه را خواند گفت:

«چرا علی قاتلان عثمان را به ما تحویل نمی دهد» من گفتم:

«ای مـعاویه! خون عثمان را بهانه مکن، تو در پی قدرت و حکومتی تو اگر می خواستی به عثمان کمک کـنـی، در زمـان حـیـاتش کمک می کردی ولی تو به خاطر آنکه خون او را دست آویز قرار دهی، به قـدری درنـگ کـردی تـا او کـشته شد» معاویه از این سخن برآشفت و من که می خواستم بیشتر خشمگین شود، به ابوهریره گفتم:

«ای صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تو را به خدای یگانه، دانای آشکار و نـهـان و بـه دوستش محمد مصطفی سوگند می دهم آیا تودر روز غدیر حاضر بودی؟»

گفت: «آری من حاضر بودم».

گفتم: «در آن روز درباره علی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چه شنیدی؟»

گفت: «شنیدم که می فرمود:

هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست خدایا! دوست بدار هر که او را دوست دارد، دشمن بدار هر که را بااو دشمن است، یاری کن هر که او را یاری می کند، رها کن هر کس که او را رها می کند».

گفتم: «ای ابوهریره! پس چرا تو با دشمنان او دوستی و با دوستان او دشمنی می کنی؟».

ابوهریره آهی کشید و گفت:

انا للّه و انا الیه راجعون [4] .

 استدلال زن دارمی به حدیث غدیر

 وی زنـی اسـت سـیـاهـپوست از شیعیان علی (علیه السلام) از اهالی داروم که در محله حجون مکه سکونت داشـت وبـه هـمین دلیل او را دارمیه حجونیه می گفته اند گویا به دلیل شهرت و غلبه این لقب، نـامـش در تـاریخ ذکرنشده است معاویه در سفر حج او را احضار کرد و گفت:

«می دانی برای چه احضارت کرده ام؟».

گفت: «سبحان اللّه! من غیب نمی دانم».

گـفـت: «خـواسـتـم از تـو بپرسم چرا علی را دوست می داری و با من کینه می ورزی؟

ولایت او راپذیرفته ای و با من دشمنی می کنی؟».

گفت: «اگر ممکن است مرا از پاسخ بدین سؤال معاف کن».

گفت: «معاف نیستی».

گـفـت:

«حـال کـه چـنـین است، می گویم:

علی را دوست می دارم، زیرا میان رعیت به عدالت رفـتـارمـی کرد و بیت المال را مساوی تقسیم می کرد و بغض تو را دارم چون تو با کسی که از تو به خلافت سزاوارتر بود، جنگیدی و چیزی را که حق تو نبود، مطالبه می کردی ولایت علی را پذیرفتم، چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ولایت را به او سپرد، و چون مساکین را دوست می داشت و متدینان را حرمت مـی نـهاد و با تودشمنی می کنم، چون خون ریختی و تفرقه انگیختی، در قضاوت ظلم کردی و به هوای نفس حکم راندی» [5] .

 استدلال جوانی ناشناس به حدیث غدیر

 ابـوهـریـره وارد مسجد کوفه شد، مردم گرد او را گرفته بودند، هر کس چیزی می پرسید جوانی بـرخـاسـت وگـفت:

تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدی که می فرمود:

«هـرکـس من مولای اوهستم، علی مولای اوست خدایا! دوست بدار آن را که دوستش می دارد و دشـمـن داشـتـه بـاش آن را که بااو دشمنی کند» ابوهریره گفت:

«شهادت می دهم که خود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که چنین فرمود» [6] .

هـمـچـنـیـن در طـول تـاریخ اسلام، حتی کسانی که در جبهه مخالف علی (علیه السلام) بوده اند، در عین دشمنی باآن حضرت، به حدیث غدیر استدلال کرده اند که از آن جمله است:

 استدلال عمرو بن عاص به حدیث غدیر

 هـمـه می دانند که عمروبن عاص یکی از دشمنان سرسخت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است وی افکار آشـفـتـه معاویه را سازمان بخشید و او را برای مقابله با امیرالمؤمنین (علیه السلام) آماده کرد با دسیسه های خـود او را ازسقوط حتمی رهاند، و با طرح مساله حکمیت لشکر شام را نیرو بخشید و سپاه کوفه را بـه اخـتـلاف وتفرقه انداخت همان جا بود که نطفه خوارج منعقد شد و برای این خدمت، حکومت مصر را از معاویه پاداش گرفت.

پـیـش از آنـکـه مـعـاویـه حـکـومـت مـصـر را بـه او پیشنهاد کند، در نامه ای از او تقاضای کمک کرده می نویسد:

«علی باعث قتل عثمان شد و من خلیفه عثمان هستم».

عمرو در جواب معاویه می نویسد:

نامه ات را خواندم و فهمیدم اما اینکه از من خواسته ای از دین اسلام خارج شده با تو به وادی ضلالت وارد شـوم و تـو را در راه بـاطـلت یاری کنم و به روی امیرالمؤمنین شمشیر بکشم، در حالی که او بـرادر، ولی، وصی و وارث رسول خداست و هموست که دین پیامبر را ادا کرد ووعده هایش را جامه عـمل پوشاند، همو که داماد او و شوهر بانوی زنان جهان و پدر حسن وحسین سرور جوانان بهشتی است، نمی پذیرم.

و امـا ایـنـکـه گفته ای:

من خلیفه عثمانم، با مرگ عثمان تو عزل شده خلافتت زایل می شود واما ایـنکه گفته ای:

امیرالمؤمنین صحابه را بر کشتن عثمان تحریک کرد، این دروغ و نارواست وای بر تـو ای مـعاویه! آیا نمی دانی که ابوالحسن جانش را در راه خدا نثار کرد و در بستر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خـوابـیـد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره اش فرمود:

«هرکس من مولای او هستم، علی مولای اوست» [7] .

استدلال عمر بن عبدالعزیز به حدیث غدیر

 شـخـصـی بـه نـام یزید بن عمر می گوید:

«من در شام بودم، عمر بن عبدالعزیز اموالی را تقسیم مـی کـرد، من هم برای دریافت سهمم رفتم، وقتی نوبت به من رسید، گفت:

تو از کدام قبیله ای؟

گفتم: از قریش گفت ازچه طایفه ای؟

گفتم بنی هاشم گفت: از کدام تیره؟

گفتم: از وابستگان علی (علیه السلام) ـ در عبارت عربی آمده مولای علی ـ گفت:

کدام علی؟

من پاسخ ندادم عمر بن عبدالعزیز دسـت بـه سـینه اش نهاده گفت:

به خدامن هم از وابستگان علی هستم گروهی برای من روایت کرده اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره او فرمود:

«هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست».

آنـگـاه رو به دستیار خود کرده گفت:

به امثال این شخص چقدر می دهی؟

گفت: صد یا دویست درهم گفت:

اینک به او پنجاه دینار [8] بده، چون ولایت علی بن ابی طالب را دارد آنگاه به شهر خود برگرد، سهمت را نیز در آنجا دریافت خواهی کرد [9] .

استدلال مامون خلیفه عباسی به حدیث غدیر

 در ضـمـن مـنـاظـره ای کـه بین مامون و اسحاق بن ابراهیم قاضی القضاة زمان او در باب فضیلت اصـحـاب رسـول خدا (صلی الله علیه و آله) واقع شد، مامون از او می پرسد:

آیا حدیث ولایت را روایت می کنی؟

وی گفت: آری مامون گفت:

آن را بخوان یحیی حدیث را خواند.

مـامـون پـرسـیـد:

«بـه نظر تو آیا این حدیث وظیفه ای را برای ابوبکر و عمر در مقابل علی تعیین کرده است؟

یا نه؟».

اسـحـاق گفت:

«می گویند: پیامبر این حدیث را هنگامی فرمود که بین علی (علیه السلام) و زید بن حارثه اخـتـلافی افتاده بود زید وابستگی علی را به رسول خدا انکار کرده بود، از این رو پیامبر فرمود: هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست».

مامون گفت:

«آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) این حدیث را هنگام بازگشت از حجة الوداع نفرمود؟».

اسحاق گفت: آری.

مـامـون گـفت:

«زید بن حارثه پیش از غدیر کشته شد تو چگونه می پذیری که پیامبر به خاطر او ایـن حدیث را فرموده باشد؟

به من بگو: اگر پسر پانزده ساله ات به مردم بگوید:

ای مردم بدانید هر کـس وابـسـتـه مـن اسـت وابسته پسر عمویم نیز هست، آیا به او نمی گویی چرا چیزی را که همه می دانند و برکسی پوشیده نیست باز می گویی؟».

گفت: «چرا به او خواهم گفت».

مـامـون گـفـت:

«ای اسـحـاق! کـاری را که برای پسر پانزده ساله ات نمی پسندی بر پیامبر خدا می پسندی؟

وای بر شما چرا فقهای خود را می پرستید [10] ».

چنانکه می بینیم در تمام این گفتگوها خلافت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) مورد بحث است استدلال کـنـنـدگـان، بـا ایـن حدیث، خلافت حضرت امیر (علیه السلام) را اثبات می کنند، و مخاطبان این احتجاج نـیـزنمی گویند:

مولی در این حدیث، غیر از رهبر و سرپرست است اگر این حدیث، معنایی غیر از رهـبـری حضرت امیر داشت، ابوهریره چنان عاجزانه در مقابل جناب اصبغ بن نباته آه نمی کشید و سرافکنده وشرمنده نمی شد و عمرو بن عاص در مقابل جناب عمار خلع سلاح نمی شد.

بـنـابـرایـن اگر کسی به هر انگیزه ای در مفاد حدیث غدیر تشکیک کند، نه تنها حقیقت را کتمان کـرده،کـلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نیز تحریف نموده است، و به قول مامون خلیفه عباسی چیزی را به رسول مکرم اسلام نسبت داده که نمی توان به نوجوانی پانزده ساله نسبت داد.

پی نوشت:

[1] اسـنی المطالب، ص 50 جزری صاحب کتاب می نویسد: سند این روایت زیباترین سندی است که حدیث غدیر را نقل می کند چون در سند آن پنج نفر فاطمه قرار گرفته که هر کدام از عمه خود نـقـل می کنند، فاطمه دختر امام رضا (علیه السلام) از فاطمه و زینب و کلثوم دختران موسی بن جعفر (علیه السلام) از فاطمه دختر امام صادق (علیه السلام) از فاطمه دختر امام باقر (علیه السلام) از فاطمه دختر امام سجاد (علیه السلام) از فاطمه و سکینه دختران امام حسین (علیه السلام) از ام کلثوم دختر فاطمه زهرا.

[2] ینابیع المودة، ص 578.

[3] وقعة الصفین، ص 338.

[4] تذکرة الخواص، ص 83.

[5] ربیع الابرار، ج3، ص 269، باب 41.

[6] مجمع الزوائد، ج9، ص 105.

[7] تذکرة الخواص، ص 84.

[8] دینار از طلا، و درهم از نقره است، به اضافه اینکه وزن درهم معادل 710 وزن دینار است.

[9] فرائد السحطین، ج 1، ص 66، باب ده، حدیث 32 و حلیه الاولیا، ج 5، ص 364.

[10] عقدالفرید، ج 5، ص 82.

 

ارسال نظر