پیشوای دوم جهان تشیع، اولین ثمره زندگی مشترك علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام در نیمه ماه مبارك رمضان سال سوم هجری در «مدینة الرسول » دیده به جهان گشود. (1) وقتی خبر ولادت امام مجتبی به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید، شادی و خوشحالی در رخسار مبارك آن حضرت نمایان شد. مردم شادی كنان می آمدند و به پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و زهرا علیهماالسلام تبریك می گفتند، رسول خدا در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت. (2)
پیامبراكرم صلی الله علیه و آله در روز هفتم ولادت، گوسفندی را عقیقه ( و قربانی) كرد و در هنگام كشتن گوسفند، این دعا را خواند: « بسم الله عقیقة عن الحسن، اللهم عظمها بعظمة و لحمها بلحمه شعرها بشعره . اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله (3)؛ بنام خدا، [این] عقیقه ای است از جانب حسن، خدایا! استخوان عقیقه در مقابل استخوان حسن، و گوشتش در برابر گوشت او . خدایا! عقیقه را وسیله حفظ محمد و آل محمد قرار ده .»
سپس پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله موهای سر او را تراشید و فاطمه زهرا علیهاالسلام هم وزن آن به مستمندان «درهم » نقره سكه دار انفاق نمود. (4) از این تاریخ آیین عقیقه و صدقه به وزن موهای سر نوزاد مرسوم شد .
حسن بن علی، هفت سال در دوران جدش زندگی كرد و سی سال از همراهی پدرش امیرمؤمنان برخوردار بود. پس از شهادت پدر( در سال 40 هجری) به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشت و در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48 سالگی به درجه شهادت رسید (5) و در قبرستان «بقیع » در مدینه مدفون گشت .
به بهانه ولادت آن بزرگوار، در این مقاله برآنیم كه گوشه هایی از فضائل و مناقب ایشان را بیان كنیم .
فضائل امام حسن علیه السلام
سیوطی در تاریخ خود می نویسد: «كان الحسن رضی الله عنه له مناقب كثیرة، سیدا حلیما، ذا سكینة و وقار و حشمة، جوادا، ممدوحا(6)؛ حسن [بن علی دارای امتیازات اخلاقی و فضائل انسانی فراوان بود، او [شخصیتی ] بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخاوتمند، و مورد ستایش بود.»
البته سبط اكبر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله باید چنین باشد، چرا كه متقین باید دارای فضائل باشند. امام علی علیه السلام فرمود: « فالمتقون هم اهل الفضائل (7)؛ پرهیزكاران، اهل فضائل هستند.»
در ذیل برخی از فضائل آن حضرت را بر می شمریم .
1- محبوب رسول خدا صلی الله علیه و آله
از راه های شناخت عظمت و برتری یك انسان این است كه محبوب انسان های برتر و با فضیلت باشد. در عالم هستی برتر از خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله نداریم و حسن بن علی علیهماالسلام سخت محبوب پیغمبر گرامی اسلام بود و این محبت و دوستی را در گفتار و كردار خویش ظاهر، و به اصحاب خود می فهماند. بخاری از ابی بكر نقل می كند كه گفت: «رایت النبی صلی الله علیه و آله علی المنبر والحسن بن علی معه وهو یقبل علی الناس مرة و ینظر الیه مرة و یقول: ابنی هذا سید(8)؛ دیدم نبی اكرم صلی الله علیه و آله را كه بر فراز منبر بود، و حسن بن علی هم با او بود. او گاهی به مردم رو می كرد و گاهی به حسن، و می فرمود: این فرزند من [سید و] آقاست .» و می فرمود: «من احب الحسن والحسین فقد احبنی ومن ابغضهما فقد ابغضنی (9)؛ هر كه حسن و حسین را دوست بدارد، مرا دوست دارد، و هر كه با آن دو دشمنی كند با من دشمنی كرده است.»
در این حدیث علاوه بر محبوبیت امام حسن علیه السلام در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله كه خود نشانه فضیلت است، محبت او و برادرش حسین علیه السلام معیار فضیلت و خوبی ها قرار داده شده است، چنان كه دشمنی آن دو، نشانه مبغوضیت نزد رسول خدا و پلیدی است.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در جای دیگری فرمود: «هما سیدا شباب اهل الجنة و هما ریحانتی (10)؛ آن دو (حسن و حسین) آقای جوانان بهشت و ریحانه من هستند.»
2- عبادت و خوف از خدا
بندگی رمز پیشرفت اولیاء الهی و زمینه ساز رسیدن به اوج كمالات و فتح قله سعادت است. با عبادت، انسان محبوب خدا شده و به او تقرب می یابد .
اگر ایوب و داوود و دیگر پیامبران الهی مدال افتخار دارند، به خاطر بندگی خداست كه خداوند با عبارت «نعم العبد» (11) آنان را ستوده است . و اگر خضر نبی علم لدنی داشت و پیغمبر اولوالعزمی همچون موسی علیه السلام شاگردی او می كرد و جدایی از او را تلخ ترین حادثه زندگی می دانست، در اثر بندگی او بود . قرآن كریم نام حضرت خضر را نیاورد بلكه فرمود: «فوجدا عبدا من عبادنا» (12)؛ « بنده ای از بندگان ما را یافتند.» كه نشان دهنده مقام بندگی و عبودیت در پیشگاه خداوند است . و اگر پیامبر خاتم، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به اوج قله مكاشفه و دریافت آخرین دین الهی دست یازید، بر اثر بندگی بود، از این رو در شبانه روز حداقل ده نوبت عرضه می داریم: «اشهد ان محمدا عبده ورسوله؛ شهادت می دهم كه محمد صلی الله علیه و آله بنده و رسول خداست.» خداوند هدف از آفرینش انسان را بندگی می داند و می فرماید: «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون » (13)؛ «من جن و انس را نیافریدم جز برای این كه عبادت كنند.»
راستی بندگی چه اكسیری است كه در دسترس همگان قرار دارد، ولی اكثر مردم از آن بی خبر و نسبت به آن بی توجه اند . در حالی كه تمام عزت ها، سربلندی ها و افتخارها، زیر سایه بندگی است .
امام مجتبی علیه السلام می فرماید: «اذا اردت عزا بلا عشیرة، وهیبة بلا سلطان فاخرج من ذل معصیة الله الی عز طاعة الله (14)؛ هر گاه اراده عزتی بدون دار و دسته، و هیبتی بدون سلطنت داشتی، از خواری معصیت الهی بیرون آمده، به سوی عزت طاعت خداوند رو كن.»
از مصادیق كامل بندگان مقرب الهی، امام حسن مجتبی علیه السلام است كه در تمام حالات رو به سوی خدا داشت، خود را در محضر او می دید و خوف عظمت الهی سراسر وجود او را پر كرده، و تمام هستی او را فرا گرفته بود.
در ذیل به نمونه هایی در این زمینه اشاره می شود:
الف) هنگام وضو
آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش می لرزید، و چهره اش زرد می شد، از او درباره راز این امر سؤال شد، فرمود: «حق علی كل من وقف بین یدی رب العرش ان یصفر لونه و ترتعد مفاصله (15)؛ بر هر كسی كه در پیشگاه خداوند می ایستد لازم است كه [از عظمت الهی] رنگش زرد و اندامش به لرزه افتد.»
ب) هنگام ورود به مسجد
وقتی كه در آستانه مسجد قرار می گرفت، سر به سوی آسمان بلند می كرد و عرضه می داشت: «الهی ضیفك ببابك یا محسن قد اتاك المسی ء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندك یا كریم (16)؛ خدایا میهمانت درب خانه ات ایستاده، ای احسان كننده! [بنده] گنه كار به سوی تو آمد، به خوبی آنچه نزد توست، از بدی آنچه نزد من است درگذر. ای [خدای] بخشنده.»
ج) در وقت نماز و در هر حال
امام صادق علیه السلام می فرماید:« ان الحسن بن علی كان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و كان اذا حج حج ماشیا و ربما مشی حافیا و كان اذا ذكر الموت بكی و اذا ذكر القبر بكی، و اذا ذكر البعث و النشور بكی، و اذا ذكر الممر علی الصراط بكی و اذا ذكرالعرض علی الله تعالی ذكره شهق شهقة یغشی علیه منها و كان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربه عزوجل و كان اذا ذكر الجنة و النار اضطرب اضطراب السلیم و سال الله الجنة (17)؛ امام حسن علیه السلام عابدترین، زاهدترین و برترین مردم زمان خویش بود، هرگاه حج به جا می آورد پیاده و گاهی پا برهنه بود، همیشه این گونه بود كه اگر یادی از مرگ و قبر و قیامت می كرد گریه می كرد. وقتی یادی از گذشتن از صراط می كرد، گریه می كرد، وقتی یادی از عرضه شدن در پیشگاه الهی [برای حساب و كتاب] می كرد، صدای حضرت بلند می شد، تا آنجا كه غش می كرد [ و بیهوش می افتاد]، و هر گاه برای نماز می ایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدایش می لرزید و هر وقت از بهشت و جهنم یاد می كرد، مانند مار گزیده می پیچید، و از خداوند بهشت را درخواست می كرد.»
د) بعد از نماز
در حالات آن حضرت نوشته اند: «ان الحسن كان اذا فرغ من الفجر لم یتكلم حتی تطلع الشمس (18)؛ امام حسن علیه السلام همواره چنین بود كه وقتی از نماز صبح فارغ می شد، [باز هم بر سجاده خویش می نشست و عبادت خدا می كرد، ] با هیچ كس [در آن حال ] سخن نمی گفت: تا آنگاه كه خورشید طلوع می كرد.»
ه) هنگام خواندن قرآن
در هنگام قرائت قرآن، وقتی به آیه « یا ایها الذین آمنوا» می رسید، می گفت: «لبیك اللهم لبیك (19)؛ اجابت كردم خدایا، اجابت كردم .»
و) هنگام مرگ و شهادت
آن حضرت هیچگاه خدا را فراموش نكرد و در تمام عمر خویش به یاد محبوب بود. از دوری دوست و خوف و عظمت او اشك می ریخت؛ در نماز، در حال خواندن قرآن، ... و تا آخرین لحظه، حتی آنگاه كه در بستر شهادت قرار گرفت، گریه اش شدت گرفت، عرض كردند: ای پسر رسول خدا! گریه می كنی در حالی كه محبوب رسول خدا هستی و رسول خدا درباره تو بسیار تعریف كرد و سخن گفت و تو بیست نوبت پیاده به حج مشرف شدی . فرمود: «انما ابكی لخصلتین؛ لهول المطلع و فراق الاحبة (20)؛ به خاطر دو چیز می گریم؛ وحشت آنچه در پیش دارم و جدائی دوستان .»
3- علم الهی
مهمترین امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات - حتی ملائكه - دانش و بینش است . در قرآن كریم آمده است: « وعلم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم علی الملائكة فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان كنتم صادقین قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا» (21)؛ علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات] را همگی به آدم آموخت، بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست می گویید، اسامی این ها را به من خبر دهید. عرض كردند: تو منزهی، ما چیزی جز آنچه به ما تعلیم داده ای نمی دانیم .»
برترین علم ها، علمی است كه مستقیما از ذات الهی به شخصی افاضه شود كه به آن علم « لدنی » گفته می شود. خداوند در مورد حضرت خضر علیه السلام می فرماید: « وعلمناه من لدنا علما»(22)؛ «علم فراوانی از نزد خود به او آموخته ایم .»
امام حسن مجتبی علیه السلام دارای چنین علمی بود . به برخی روایات در این زمینه توجه كنید:
1- عثمان بن عفان درباره علم امام حسن علیه السلام خطاب به شخصی كه در نزد او حاضر بود می گوید: «ومن لك بمثل هؤلاء الفتیة اولئك فطموا العلم فطما و حازوا الخیر والحكمة (23)؛ كجا می توانی مثل این جوان ها را پیدا كنی؟ آنان [از خاندانی هستند] كه كانون علم و حكمت و سرچشمه نیكی و فضیلتند.»
2- امام علی علیه السلام درباره فرزندش امام حسن علیه السلام بعد از شنیدن سخنان او با ابوسفیان در حالی كه كودكی چهارساله بیش نبود، فرمود: «الحمد لله الذی جعل فی آل محمد من ذریة محمد المصطفی نظیر یحیی بن زكریا « وآتیناه الحكم صبیا» (24)؛ سپاس خدای را كه در میان آل محمد و در نسل پیامبر خدا، كسی را قرار داد كه همچون یحیی بن زكریاست. [ كه خداوند در مورد او فرمود:] به وی علم و دانش در كودكی عطا كردیم .»
3- معاویه، به امام حسن مجتبی علیه السلام عرض كرد: شنیده ام رسول خدا مقدار خرمای درخت را می دانست، آیا چیزی از آن علم (الهی) در نزد شما هم وجود دارد؟ شیعیان شما چنین می پندارند كه شما به همه چیز؛ آنچه در زمین است و هر چه در آسمان است آگاهی دارید. حضرت فرمود: «ان رسول الله صلی الله علیه و آله كان یخرص كیلا و انا اخرص عددا (25)؛ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله [مقدار] وزن و پیمانه [درخت خرما] را می گفت و من عدد آن را می گویم .» معاویه گفت: این درخت خرما چند عدد خرما دارد؟ حضرت فرمود: چهار هزار و چهار عدد. دانه های خرما را شمردند و دیدند همان مقدار است كه حضرت فرموده است .
4- شجاعت و شهامت
از صفات بارز پرواپیشگان و اولیاء خداوند، این است كه خدا در نظر آنان بزرگ و غیر او در نظرشان كوچك می باشد. امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره متقین می فرماید: «عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم (26)؛ خالق در جان آنان بزرگ است پس غیر او در چشمشان كوچك می باشد.» سّر شجاعت اولیای الهی نیز در همین است .
بعضی می پندارند كه شجاعت امام حسن علیه السلام كمتر از ائمه دیگر بوده است . برای این كه نادرستی این پندار روشن شود به نمونه هایی از شهامت آن حضرت اشاره می شود:
1- امام مجتبی علیه السلام در جنگ جمل، در ركاب پدر خود امیرالمؤمنین علیه السلام در خط مقدم جبهه می جنگید و از یاران دلاور و شجاع علی علیه السلام سبقت می گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختی می كرد. (30)
پیش از شروع جنگ نیز، به دستور پدر، همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران، وارد كوفه شدند و مردم كوفه را جهت شركت در این جهاد دعوت كرد. (31)
او وقتی وارد كوفه شد كه هنوز «ابوموسی اشعری » ، یكی از مهره های حكومت عثمان بر سر كار بود و با حكومت عادلانه امیرمؤمنان علیه السلام مخالفت نموده، از جنبش و حركت مسلمانان در جهت پشتیبانی از مبارزه آن حضرت با پیمان شكنان جلوگیری می كرد. با این حال حسن بن علی علیهماالسلام متجاوز از 9 هزار نفر از شهر كوفه به میدان جنگ گسیل داشت. (32)
2- آن حضرت در جنگ صفین، در بسیج عمومی نیروها و گسیل داشتن ارتش امیرمؤمنان علیه السلام برای جنگ با معاویه، نقش مهمی به عهده داشت و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم كوفه را به جهاد در ركاب علی علیه السلام و سركوبی خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود. (33)
آمادگی او برای جانبازی در راه حق به قدری بود كه امیرمؤمنان، در جنگ صفین از یاران خود خواست كه او و برادرش حسین علیه السلام را از پیشتازی در جنگ با دشمن باز دارند، تا نسل پیامبر صلی الله علیه و آله با كشته شدن این دو شخصیت از بین نرود. (34)
آنچه بیان شد، و موارد مشابه آن، نشان از آن دارد كه امام حسن مجتبی علیه السلام فردی سخت شجاع و با شهامت بوده، هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشته است.
آن حضرت در پیشرفت اسلام از هیچ گونه جانبازی دریغ نمی ورزید و همواره آماده جهاد و مبارزه در راه خدا بود .
5- معاشرت و اخلاق
امام حسن مجتبی علیه السلام تجسم عالی فضایل انسانی بود. او مقتدای پاكان و صالحان بود و خود بهره بسیار از خلق و خوی رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت .
«علامه مجلسی » می نویسد: مردی از شام به تحریك معاویه به امام مجتبی علیه السلام ناسزا گفت . امام مجتبی علیه السلام صبر كرد تا سخن او به پایان رسید، آن گاه به سوی او رفت، تبسمی كرد و به او سلام كرد و سپس فرمود: پیر مرد! فكر می كنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده ای . اگر به چیزی نیازی داری، برآورده كنیم، اگر راهنمایی می خواهی، راهنمائیت كنیم و اگر گرسنه ای سیرت كنیم، اگر برهنه ای لباست دهیم، و اگر نیازمندی، بی نیازت كنیم، اگر جا و مكان نداری، مسكنت دهیم، و می توانی تا برگشتنت میهمان ما باشی و ... .
مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه كرد و گفت: «اشهد انك خلیفة الله فی ارضه، الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ گواهی می دهم كه تو جانشین خدا در زمین هستی، خدا بهتر می داند كه رسالت خویش را كجا قرار دهد.» و سپس فرمود: تو و پدرت نزد من مبغوض ترین افراد بودید، ولی اكنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید. (35)
6- سخاوت و فریادرسی از محرومان
در آیین اسلام، ثروتمندان، مسؤولیت سنگینی در برابر مستمندان و تهیدستان اجتماع دارند و به حكم پیوند عمیق معنوی و برادری دینی، باید همواره در تامین نیازمندی های محرومان كوشا باشند. پیامبراكرم صلی الله علیه و آله و پیشوایان دینی ما، نه تنها سفارش های مؤكدی در این زمینه نموده اند، بلكه هر كدام در عصر خود، نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند.
پیشوای دوم شیعیان، در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان، سر آمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود . هیچ آزرده دلی نزد آن حضرت شرح پریشانی نمی كرد، جز آن كه مرهمی بر دل آزرده او می نهاد و گاهی پیش از آن كه مستمندی اظهار احتیاج كند و عرق شرم بریزد، احتیاج او را بر طرف می ساخت و اجازه نمی داد رنج و مذلت سؤال را بر خود هموار سازد!
آن حضرت دو بار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد، و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم كرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید. (36)
در اینجا به نمونه هایی از انفاق های آن حضرت اشاره می شود:
1- روزی عثمان در كنار مسجد نشسته بود، مرد فقیری از او كمك مالی خواست، عثمان پنج درهم به وی داد، مرد فقیر گفت: مرا نزد كسی راهنمایی كن كه كمك بیشتری نماید . عثمان به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام اشاره كرد، وی پیش آن ها رفت و درخواست كمك نمود . امام مجتبی علیه السلام فرمود: «ان المسالة لا تحل الا فی احدی ثلاث دم مفجع، او دین مقرح، او فقر مدقع (37)؛درخواست كردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد كه از پرداخت آن عاجز است، یا بدهی و دینی كمرشكن داشته باشد كه توان ادای آن را ندارد، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد.» كدامیك از این موارد برای تو پیش آمده است؟ عرض كرد: اتفاقا گرفتاری من یكی از همین سه چیز است .
آنگاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از آن حضرت، حسین بن علی علیهماالسلام چهل و نه دینار به او عطا كرد.
فقیر هنگام برگشت از كنار عثمان گذشت، عثمان گفت: چه كردی؟ جواب داد: تو كمك كردی ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ اما حسن بن علی در مورد مصرف پول از من سؤال كرد، آنگاه پنجاه دینار عطا فرمود .
عثمان گفت: این خاندان كانون علم و حكمت و سرچشمه نیكی و فضیلتند . نظیر آنها را كی می توان یافت؟ (38)
2- ابی عتیق به دنبال آن حضرت راه افتاد، حضرت با تبسم به او فرمود: حاجتی داری؟ عرض كرد بله، از اسبت خوشم آمده است . حضرت از اسب پایین آمد و آن را به او بخشید. (39)
3- كمك غیرمستقیم: همت بلند و طبع عالی حضرت مجتبی علیه السلام اجازه نمی داد كسی از در خانه او ناامید برگردد و گاه كه كمك مستقیم مقدور حضرت نبود، به طور غیر مستقیم در رفع نیازمندی های افراد كوشش می كرد و با تدبیری خاص گره از مشكلات گرفتاران می گشود .
روزی مرد فقیری به آن بزرگوار مراجعه كرد و درخواست كمك نمود . اتفاقا در آن هنگام امام مجتبی علیه السلام پولی در دست نداشت و از طرف دیگر از این كه فرد تهیدستی از درخانه اش ناامید برگردد شرمسار بود . از این رو فرمود: آیا حاضری تو را به كاری راهنمایی كنم كه به مقصودت برسی؟ گفت: چه كاری؟ فرمود: امروز دختر خلیفه از دنیا رفته و خلیفه عزادار شده، ولی هنوز كسی به او تسلیت نگفته است . نزد خلیفه می روی و با سخنانی كه به تو یاد می دهم، به وی تسلیت می گویی و از این راه به هدف خود می رسی . گفت: چگونه تسلیت بگویم؟ فرمود: وقتی نزد خلیفه رسیدی بگو «الحمد لله الذی سترها بجلوسك علی قبرها ولاهتكها بجلوسها علی قبرك؛ حمد خدا را كه او را با نشستن تو بر قبرش پوشیده داشت و با نشستنش بر قبرت مورد هتك حرمت قرار نداد .» یعنی اگر دخترت پیش از تو از دنیا رفت و در زیر خاك پنهان شد، زیر سایه پدر بود، ولی اگر تو پیش از او از دنیا می رفتی، دخترت پس از مرگ تو در به در می شد و ممكن بود مورد هتك حرمت واقع شود .
مرد فقیر به این ترتیب عمل كرد . این جمله های عاطفی در روان خلیفه اثر عمیقی بر جای نهاد و از حزن و اندوه وی كاست و دستور داد جایزه ای به وی بدهند . آنگاه پرسید: این سخن از آن خودت بود؟ گفت: نه، حسن بن علی علیهماالسلام آن را به من آموخته است . خلیفه گفت: راست می گویی، او منبع سخنان فصیح و شیرین است .
پی نوشت ها:
1- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، (بیروت، داراالاحیاء التراث العربی)، ج 44، ص 134 و 144 .
2- همان، ج 43، ص 282 .
3- هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، ( قم، منشورات الشریف الرضی) ج 1، ص 462 .
4- همان، ص 257 .
5- بحار الانوار، ( پیشین)، ج 44، ص 134 .
6 - سیوطی، تاریخ الخلفا، ( بغداد، مكتبة المثنی، 1383 ه . ق) ص 189.
7- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 193، ص 402 .
8- محمد بن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، (بیروت، دار احیاء التراث العربی) ج 3، ص 31 .
9- بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 264 .
10- ر . ك: بحارالانوار، ج 43، ص 262 .
11- ص/30 و 44 .
12- كهف/69 .
13- ذاریات/56 .
14- بحار الانوار، (پیشین)، ج 44، ص 139 .
15- همان، ج 43، ص 339 .
16- همان .
17- همان، ج 43، ص 331، روایت 1 .
18- همان، ج 43، ص 339 .
19- همان، ص 331 .
20- همان، ج 43، ص 332 .
21- بقره/31- 32 .
22- كهف/65 .
23- بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 332- 333، روایت 4 .
24- همان، ج 43، ص 326، حدیث 6، و ر . ك: مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 6 .
25- همان، ج 43، ص 329، حدیث 9.
26- نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 182.
27- هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر، قم منشورات الشریف الرضی، ج 2، ص 16/ حقایق پنهان، ص 117 .
28- همان .
29- اخبار اصفهان، ج 1، ص 43- 47 / حقایق پنهان، ص 117.
30- ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ( قم، مؤسسه انتشارات علامه)، ج 4، ص 21.
31- ابن واضح، تاریخ یعقوبی، (نجف، منشورات المكتبة الحیدریه، 1384 ه . ق)، ج 2، ص 170.
32- ابن اثیر، الكامل فی التاریخ، (بیروت، دارصادر)، ج 3، ص 231.
33- نصربن مزاحم، واقعه صفین، (قم، مكتبة بصیرتی، 1382 ه . ق)، ص 113.
34- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، (قاهره، داراحیاء الكتب العربیة، 1961 م)، ج 11، ص 25.
35- بحار الانوار، (پیشین)، ج 43، ص 344، ذیل روایت 16.
36- همان، ص 339، ذیل روایت 13/ تاریخ یعقوبی (پیشین)، ج 2، ص 215.
37- وسائل الشیعه، ج 9، ص 447 .
38- بحارالانوار، (پیشین)، ج 43، ص 333- 332، حدیث 4 .
39- همان، ص 344.
منبع: پایگاه ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف